Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
steeplechase
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechases
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
larks
U
از روی مانع باپرش اسب جهیدن دست انداختن
lark
U
از روی مانع باپرش اسب جهیدن دست انداختن
flat race
U
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
barrier
U
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers
U
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
bleacher
U
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
horsey
U
وابسته به اسب دوانی معتاد به اسب دوانی
nopi chagi
U
ضربه پا باپرش اپ چادرارتفاع
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
hedgehogs
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
raced
U
اسب دوانی
race
U
اسب دوانی
horse racing
U
اسب دوانی
races
U
اسب دوانی
circuits
U
پیست اسبدوانی
circuit
U
پیست اسبدوانی
jockey
U
سوارکاراسب دوانی شدن
jockeys
U
سوارکاراسب دوانی شدن
jockeying
U
اسب دوانی فریب
race card
U
برنامه اسب دوانی
horse race
U
مسابقه اسب دوانی
turf
U
پیست چمن اسبدوانی
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
boys
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
grasses
U
چمن مسیر اسبدوانی
post time
U
زمان شروع اسبدوانی
grass
U
چمن مسیر اسبدوانی
boy
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
hurdle race
U
اسب دوانی با پرش از موانع
sweep stakes
U
شرط بندی اسب دوانی
sweep stake
U
شرط بندی اسب دوانی
hippodrome
U
میدان اسب دوانی سیرک
the hurdles
U
اسپ دوانی با پرش از موانع
hurdle
U
اسب دوانی با پرش از ارتفاع
hurdles
U
اسب دوانی با پرش از ارتفاع
pari mutuel
U
شرط بندی در اسب دوانی
sweepstake
U
شرط بندی در اسب دوانی
hippodrome
U
[میدان اسب دوانی یونانی]
sweepstakes
U
شرط بندی در اسب دوانی
dashes
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dashed
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dash
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
to ride a race
U
در اسب دوانی شرکت کردن
highweight handicap
U
مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
stretched
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
post
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post-
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posted
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
stretch
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
free legged
U
بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
posts
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
training track
U
مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
stretches
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
jockey
U
نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
jockeys
U
نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
handride
U
اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
condition book
U
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
clubhouse turn
U
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
patrol judge
U
داور برج طول مسیر اسبدوانی
totalizator
U
ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalizer
U
ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
derbies
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
totalisator
U
ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
poolroom
U
اطاق شرط بندی مسابقه اسب دوانی
dam
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
U
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
grandstands
U
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
paddock
U
میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddocks
U
میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
grandstand
U
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
ringman
U
کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
breaks
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
obstructor
U
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
handing
U
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand
U
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
poles
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
pole
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
outdoor
U
صحرایی
campestral
U
صحرایی
prison camps
U
زندان صحرایی
vole
U
موش صحرایی
voles
U
موش صحرایی
oat
U
جو صحرایی یولاف
artillery
U
توپخانه صحرایی
gerbil
U
موش صحرایی
gerbils
U
موش صحرایی
pavilions
U
چادر صحرایی
pavilion
U
چادر صحرایی
crab apples
U
سیب صحرایی
crab apple
U
سیب صحرایی
prison camp
U
زندان صحرایی
orienteering
U
مسابقهی دو صحرایی
fieldmouse
U
موش صحرایی
fieldmice
U
موش صحرایی
canning
U
مستراح صحرایی
field archery
U
تیراندازی صحرایی
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
call boxes
U
تلفن صحرایی
latrine
U
توالت صحرایی
field glasses
U
عینک صحرایی
cans
U
مستراح صحرایی
can
U
مستراح صحرایی
call box
U
تلفن صحرایی
out guard
U
گشتی صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field ration
U
جیره صحرایی
field radio
U
بی سیم صحرایی
fieldartillery
U
توپخانه صحرایی
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field laboratory
U
ازمایشگاه صحرایی
field kitchen
U
اشپزخانه صحرایی
field gun
U
توپ صحرایی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
field wire
U
سیم صحرایی
field work
U
کار صحرایی
outsentry
U
پاسدار صحرایی
mentha piperita
U
نعناع صحرایی
landrail
U
ابچلیک صحرایی
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
rat
U
موش صحرایی
ratton
U
موش صحرایی
scabiosa
U
مامیثای صحرایی
field notes
U
یادداشتهای صحرایی
gerbille
U
موش صحرایی
field glass
U
دوربین صحرایی
field atrillery
U
توپخانه صحرایی
abutilon
U
خطمی صحرایی
field army
U
ارتش صحرایی
caracal
U
گربه صحرایی
fiedl fortifications
U
استحکامات صحرایی
good king
U
اسفناج صحرایی
good henry
U
اسفناج صحرایی
corn mayweed
U
بابونه صحرایی
corn parsley
U
جعفری صحرایی
drumhead court martial
U
محاکمه صحرایی
bindweed
U
نیلوفر صحرایی
english mercury
U
اسفناج صحرایی
field exercise
U
خدمات صحرایی
field exercise
U
تمرین صحرایی
field manual
U
ائین نامه صحرایی
field
U
زمینه رزمی صحرایی
fieldpiece
U
تفنگ یا توپ صحرایی
fielded
U
زمینه رزمی صحرایی
dodders
U
کتان صحرایی لرزیدن
dodder
U
کتان صحرایی لرزیدن
hudson seal
U
خز موش صحرایی امریکا
tare
U
ویسیای صحرایی ماشک
field arrow
U
تیرهای تیراندازی صحرایی
fields
U
زمینه رزمی صحرایی
field officer
U
افسر عملیات صحرایی
convertible table
U
میز صحرایی تا شونده
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
hunter's round
U
نوعی مسابقه صحرایی
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
lemmings
U
موش صحرایی قطب شمال
lemming
U
موش صحرایی قطب شمال
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
field commands
U
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
hock
U
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
coyotes
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyote
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
peafowl
U
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
field expedient
U
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
equestrian events
U
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
selling race
U
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
classics
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
classic
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
cross country
U
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
plater
U
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
horsy
U
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
greenest
U
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
U
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com