English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tweaking U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaks U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweak U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaked U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
adjustments U الت تعدیل اسباب تنظیم
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
tuning pipe U نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
scooped U اسباب مخصوص دراوردن چیزی
scoops U اسباب مخصوص دراوردن چیزی
scoop U اسباب مخصوص دراوردن چیزی
scooping U اسباب مخصوص دراوردن چیزی
pulverizator U اسباب جهت ساییدن یا گردکردن چیزی
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
preset U تنظیم چیزی در ابتدا
timing U تنظیم سرعت چیزی
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
wind rose U نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
disfurnish U بی اسباب کردن
moved U اسباب کشی کردن
moves U اسباب کشی کردن
move U اسباب کشی کردن
to shift to the new building U اسباب کشی کردن
to form a plot U اسباب چینی کردن
move house U اسباب کشی کردن
conspiratress U اسباب چینی کردن
move U اسباب کشی کردن تکان
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
moved U اسباب کشی کردن تکان
moves U اسباب کشی کردن تکان
To collect (pack)the household goods. U اسباب خانه را جمع کردن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to move in U بخانه تازه اسباب کشی کردن
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
to draw out U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
calibrating U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
spots U تنظیم تیر کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
spot U تنظیم تیر کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
zero U روی صفر تنظیم کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
zeros U روی صفر تنظیم کردن
order U سفارش دادن تنظیم کردن
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
garotte U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garrote U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
zeros U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com