Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corer
U
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
autotransformer
U
ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
drencher
U
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
phonendoscope
U
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
aeroscope
U
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
metronomes
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer
U
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronome
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
trigonometer
U
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
inhalator
U
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
dichroscope
U
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
turnspit
U
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
dioptometer
U
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
fanner
U
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
durometer
U
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
eidograph
U
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
skiascope
U
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
swing bell
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gimmick
U
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks
U
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
respirator
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
furthered
U
دیگر
furthering
U
دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
next
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
other
U
دیگر
furthers
U
دیگر
further
U
دیگر
alternatives
U
دیگر
alternative
U
دیگر
alternative
U
شق دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
others
U
دیگر
another
U
دیگر
thence
U
دیگر
no more
U
دیگر نه
again
U
دیگر
anymore
U
دیگر
else
U
دیگر
he is no more
U
او دیگر
one an other
U
یک دیگر
secus
U
از دیگر سو
about-faces
U
سوی دیگر
about-face
U
جهت دیگر
about-face
U
سوی دیگر
about-faces
U
جهت دیگر
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
otherworld
U
دنیای دیگر
alternative unit
U
واحدهای دیگر
another day
U
یک روز دیگر
another guess
U
نوعی دیگر
et al
U
و در جای دیگر
withil
U
ازطرف دیگر
what more do you want
U
دیگر چه می خواهید
to wit
U
بعبارت دیگر
somewhere else
U
یک جای دیگر
otherwise
U
طور دیگر
about face
U
جهت دیگر
about face
U
سوی دیگر
t' other
U
بعدی دیگر
another
U
یکی دیگر
another
U
شخص دیگر
so muchthe worse
U
دیگر بدتر
another guess
U
قسمتی دیگر
scilicet
U
بعبارت دیگر
at a later period
U
در موقع دیگر
tother
U
بعدی دیگر
otherwhere
U
جای دیگر
yon
U
ان یکی دیگر ان
In our other words.
U
بعبارت دیگر
to be no more
U
دیگر نبودن
elsewhere
U
نقطه دیگر
elsewhere
U
بجای دیگر
again
U
از طرف دیگر
elsewhere
U
درجای دیگر
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
the other two
U
دوتای دیگر
in other words
<idiom>
U
به کلام دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
طور دیگر
on the other hand
U
ازطرف دیگر
on the other hand
U
از سوی دیگر
on the opposite side
U
در انسوی دیگر
on more
U
بار دیگر
over-
U
بسوی دیگر
over
U
بسوی دیگر
none other than
U
هیچکس دیگر جز
no more of that
U
بس است دیگر
variant
U
نوع دیگر
next year
U
سال دیگر
on the other part
U
از طرف دیگر
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
طور دیگر
on the other hand
<adv.>
U
طور دیگر
beside
U
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
U
طور دیگر
otherwise
<adv.>
U
طور دیگر
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
nevermore
U
دیگر ابدا
nevermore
U
هرگز دیگر
no more
U
نه دیگر
[بیشتر]
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
once
U
یکبار دیگر
no more
U
دیگر ن
[فعل]
no longer
U
نه دیگر
[زمانی]
never more
U
هرگز دیگر
my other books
U
کتابهای دیگر من
in other words
<adv.>
U
به عبارت دیگر
in other words
<adv.>
U
به کلام دیگر
apart from that
<adv.>
U
طور دیگر
otherwhence
U
از جای دیگر
other people
U
مردم دیگر
shunt
U
به خط دیگر انداختن
otherwhere
U
در مکان دیگر
othergates
U
طور دیگر
alternatively
<adv.>
U
از سوی دیگر
apart from that
<adv.>
U
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
از سوی دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
othergates
U
جور دیگر
others
U
نوع دیگر
shunted
U
به خط دیگر انداختن
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
otherness
U
چیز دیگر
aliunde
U
از منبع دیگر
otherguise
U
جور دیگر
otherguess
U
بروش دیگر
otherguess
U
جور دیگر
otherguess
U
نوع دیگر
shunts
U
به خط دیگر انداختن
other
U
نوع دیگر
by the same token
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other hand
<adv.>
U
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
U
ازطرف دیگر
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
on the other side
<adv.>
U
ازطرف دیگر
otherwhile
U
گاه دیگر
otherwhile
U
وقت دیگر
otherwise
<adv.>
U
ازطرف دیگر
alternatively
<adv.>
U
طور دیگر
apart from that
<adv.>
U
ازطرف دیگر
otherwise
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other side
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other hand
<adv.>
U
از سوی دیگر
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
alternatively
<adv.>
U
ازطرف دیگر
videlicet
U
به عبارت دیگر
i never since saw him
U
از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
it is never the worse
U
دیگر بدتر که نیست
tomorrow week
U
هشت روز دیگر
from stem to stern
U
ازیک سربسر دیگر
we have no more bread
U
دیگر نان نداریم
It never occurred again
دیگر اتفاق نیفتاد.
IF statement
U
Gise کار دیگر را
itineration
U
ازیک جابجایی دیگر
otherworldly
U
متوجه دنیای دیگر
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
it is allup with him
U
دیگر امیدی ندارد
hale
U
سوی دیگر بردن
five your hence
U
ازحالاتاپنج سال دیگر
to p on any one's preserves
U
باپای دیگر جهیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com