English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skin game U قمار از روی تقلب
game of chance U بازی قمار
gaming U قمار بازی
gambling U قمار بازی
craps U نوعی بازی قمار باطاس
faro U نوعی بازی قمار شبیه بانک
underhand U حقه بازی تقلب و تزویر
To cheat at cards. U درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a goal U یک بازی بردن
lemon U بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
lemons U بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
independence U بی نیازی ازدیگران
elusive U کسی که ازدیگران دوری میکند
paddles U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddling U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddle U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddled U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
outbrave U شجاعت بیشتری ازدیگران نشان دادن
kite U فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kites U فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
distance U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distances U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
drencher U اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope U اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
hemacytometer U اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
myocardiograph U اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
inhalator U اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
trigonometer U اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
Viewdata U سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
corer U اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
pulper U اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
turnspit U اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
dichroscope U اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
dioptometer U اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
eidograph U اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
fanner U غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
durometer U اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
hazard U قمار
hazards U قمار
gambles U قمار
gambled U قمار
gambling U قمار
hazarded U قمار
gamble U قمار
hazarding U قمار
transmissions U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
skiascope U اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
shell game U قمار با گردو
gambles U قمار کردن
die U بخت قمار
gamblers U قمار باز
gamble U قمار کردن
gaming house U قمار خانه
gambling house U قمار خانه
gambled U قمار کردن
crapping U نوعی قمار
crapped U نوعی قمار
hazardously U بطور قمار
crap U نوعی قمار
gamester U قمار باز
gambler U قمار باز
gamble away U قمار کردن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
stakeholder U نگهدارنده بانک در قمار
piker U قمار بازکم جرات
gambing and betting U قمار و شرط بندی
satellitic U وابسته به قمار سیارات
roulette U اسباب قمار چرخان
gambled U شرط بندی کردن قمار
gambles U شرط بندی کردن قمار
cardsharp U برگ زن قمار باز متقلب
tombolas U نوعی قمار شبیه لوتو
tombola U نوعی قمار شبیه لوتو
roulette U رولت بارولت قمار کردن
gamble U شرط بندی کردن قمار
knavishness U تقلب
malversation U تقلب
forging U تقلب
cross U تقلب
fakement U تقلب
fakery U تقلب
falsification U تقلب
deceitfulness U تقلب
crosser U تقلب
crossest U تقلب
crosses U تقلب
deceit U تقلب
skullduggery U تقلب
deceptions U تقلب
skulduggery U تقلب
fraud U تقلب
deception U تقلب
slurs U تقلب
slurring U تقلب
slur U تقلب
slurred U تقلب
frauds U تقلب
cheating U تقلب
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
rip off <idiom> U تقلب کردن
adulterating U تقلب کردن
prey on (upon) <idiom> U تقلب کردن
frauds U تقلب کلاهبرداری
take someone for a ride <idiom> U تقلب کردن
pull a fast one <idiom> U تقلب کردن
sharpen U تقلب کردن
fraud U تقلب کلاهبرداری
sharpens U تقلب کردن
sharpened U تقلب کردن
square deal U تقلب نکردن
sharpening U تقلب کردن
cheating does not prosper U تقلب نتیجه
fraudulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
price chiseling U تقلب در قیمت
by indirection U ازراه تقلب
fradulent bankruptey U ورشکستگی به تقلب
fradulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
to chisel U تقلب کردن
adulterates U تقلب کردن
square deals U تقلب نکردن
presumption of fraud U احتمال تقلب
skin game U تقلب درقمار
adulterate U تقلب کردن
street betting U جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
gambled away <adj.> U بوسیله قمار از دست داده [اصطلاح روزمره]
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
nobbling U جرزدن تقلب کردن
To cheat in an examination. U درامتحان تقلب کردن
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
nobble U جرزدن تقلب کردن
fraudlessly U بدون حیله یا تقلب
dishonest U تقلب امیز دغل
nobbled U جرزدن تقلب کردن
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
nobbles U جرزدن تقلب کردن
stake U شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
staked U شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
stakes U شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
adulterant U مایه تقلب و فساد متقلب
imbibes U تحلیل بردن فرو بردن
imbibe U تحلیل بردن فرو بردن
to push out U پیش بردن جلو بردن
imbibed U تحلیل بردن فرو بردن
imbibing U تحلیل بردن فرو بردن
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
To swindle money out of somebody. U با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com