Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
metronome
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer
U
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronomes
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
dichroscope
U
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
swing bar
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
skiascope
U
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
swing bell
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
stand clear
U
جایی را ترک کردن
an active volcano
U
اتشفشان در حال کار یاروشن
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to decamp
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to retire from
[to]
a place
U
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home
U
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser
U
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
serviced
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
drencher
U
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
B register
U
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
aeroscope
U
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope
U
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
inhalator
U
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
trigonometer
U
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
turnspit
U
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
corer
U
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
durometer
U
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
fanner
U
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
eidograph
U
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
dioptometer
U
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
for doing it
U
برای کردن ان
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to grub about
U
زیر و رو کردن
[برای]
enable
U
تهیه کردن برای
in orders to make it easiter
U
برای اسان تر کردن ان
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
to grub
U
جستجو کردن
[برای]
enables
U
تهیه کردن برای
so as to quiet him
U
برای ارام کردن او
to grub about
U
جستجو کردن
[برای]
to fit with
U
اماده کردن برای
to prospect
[for]
U
جستجو کردن
[برای]
enabling
U
تهیه کردن برای
to grub
U
زیر و رو کردن
[برای]
prone to do something
آماده کردن برای
to mumble
[away]
to oneself
U
برای خودشان من من کردن
the proper time to do a thing
U
برای کردن کاری
enabled
U
تهیه کردن برای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
respirator
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
gimmicks
U
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmick
U
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirators
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
gag
U
مانع فراهم کردن برای
to butter somebody up
U
برای کسی تملق کردن
to hang on the rear
U
برای حمله دنبال کردن
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
to take pity on any one
U
برای کسی دلسوزی کردن
to butter somebody up
U
برای کسی چاپلوسی کردن
higgle
U
برای سودجویی بحث کردن
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
mnemonic
U
برای بار کردن در ثبات A
tenderizing
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderized
U
برای ترد ونازک کردن ان
to pander to somebody's ego
<idiom>
U
برای کسی چاپلوسی کردن
bolster plate
U
صفحه برای مهار کردن
tenderize
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderising
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderises
U
برای ترد ونازک کردن ان
to go round
U
برای همه کفایت کردن
warm up
<idiom>
U
گرم کردن (برای بازی)
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
prone to do something
آماده برای کردن کاری
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
tenderised
U
برای ترد ونازک کردن ان
to underspend
[on]
U
ناکافی خرج کردن
[برای]
to schmooze somebody
U
برای کسی چاپلوسی کردن
gagged
U
مانع فراهم کردن برای
tenderizes
U
برای ترد ونازک کردن ان
to make room for a person
U
جا برای کسی باز کردن
gagging
U
مانع فراهم کردن برای
to save for retirement
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
gags
U
مانع فراهم کردن برای
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
to schmooze somebody
U
برای کسی تملق کردن
to offer a reward
[for]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
ciphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
interacting
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
pretty to look at
[to watch]
U
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
to raise the wind
U
پول برای مقصودی فراهم کردن
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
constitutionalize
U
برای بهداشت مزاج گردش کردن
zamboni
U
دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
henpeck
U
سعی کردن برای تفوق یافتن
to build up areputation
U
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
assignment of space
U
تخصیص جا برای انبار کردن اماد
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
paints
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
tassel
U
پارچه برای تمیز کردن تیر
It is written for our benefit
U
نوشته کردن برای ما فایده دارد
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to empower somebody to do something
U
کسی را برای کاری مخیر کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
interacted
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
interact
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
to fit a dress on somebody
U
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
make a run for it
<idiom>
U
برای نجات جان فرار کردن
martemper
U
حمام گرم برای سخت کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to pair off
U
جفت کردن
[برای کاری یا در جشنی]
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com