Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metronome
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
timing disc
U
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
decca
U
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
crystals
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
pinpoint target
U
هدف دقیق تعیین شده
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
hemacytometer
U
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
dichroscope
U
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
swing bell
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
skiascope
U
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
raced
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler
U
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
grey scale
U
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope
U
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
back wardation
U
تعیین اجل برای بایع
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
short line
U
محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
TrueType
U
فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
greeked
U
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
playoff
U
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoffs
U
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
bibliotics
U
بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
nominating
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
advowson
U
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
constructive placement
U
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
limits
U
محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
collusion
U
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
registration fire
U
اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
lags
U
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag
U
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged
U
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
temporarily
U
برای زمان مشخص یا نه همیشه
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
shake bottle
U
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
check point
U
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
check out time
U
زمان لازم برای تخلیه محل
operate
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
check out time
U
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
access time
U
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
operates
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
pill pool billiard
U
بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
storage
U
ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
adding
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
canonical time unit
U
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
adds
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
engineered performance
U
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
add
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
time fire
U
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
Manchester coding
U
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
meanest
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
part
U
قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
mean
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
clocks
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
data movement time
U
زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
cure time
U
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
alphaphotographic
U
آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
hold
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
holds
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
overhead
U
مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
transients
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
worded
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
brake specific fuel consumption
U
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
carries
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
decompression table
U
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
carried
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-up
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
movement credit
U
وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
bombed out
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
drencher
U
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
pipeline
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
resolution
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
powers
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
resolutions
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
powered
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
aeroscope
U
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope
U
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
retard
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
soaks
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
retarding
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
soak
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
retards
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
minimum
U
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
trigonometer
U
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
inhalator
U
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
Micro Channel Architecture
U
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
turnspit
U
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
corer
U
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
null cycle
U
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
intermediate
U
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
half life period
U
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
durometer
U
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
eidograph
U
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
dioptometer
U
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
fanner
U
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
flash card
U
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
i/o
U
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
access time
U
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com