English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
In at one ear and out at the other . <proverb> U از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
listening U شنیدن
listened U شنیدن
hears U شنیدن
hear U شنیدن
listen U شنیدن
listen U شنیدن
listens U شنیدن
hear U شنیدن
at hearing it U از شنیدن ان
he was pleased to hear it U از شنیدن ان خوشنودشد
mishears U عوضی شنیدن
rehear U دوباره شنیدن
mishearing U عوضی شنیدن
turn a deaf ear to <idiom> U ممانعت از شنیدن
mishear U عوضی شنیدن
audible U قابل شنیدن
misheard U عوضی شنیدن
inaudible U غیر قابل شنیدن
overhearing U از فاصله دور شنیدن
overhear U از فاصله دور شنیدن
to smell something burning U بوی سوخته شنیدن
overheard U از فاصله دور شنیدن
overhears U از فاصله دور شنیدن
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees. U گل گفتن وگه شنیدن
bleeped U صدای اخطار قابل شنیدن
bleep U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps U صدای اخطار قابل شنیدن
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to gain any ones ear U کسیرا اماده شنیدن حرفی
audible U آنچه قابل شنیدن است
beep U صدای اخطار قابل شنیدن
beeped U صدای اخطار قابل شنیدن
beeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeps U صدای اخطار قابل شنیدن
Hear it on the grapevine <idiom> U [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
audio U مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
drown out <idiom> U سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
flash to bang time U زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
remove U جابجا کردن به محل دیگر
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
removes U جابجا کردن به محل دیگر
removing U جابجا کردن به محل دیگر
substitution U جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
reinforcing U در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
range alongside U نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
transfer U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
overwrite U و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
transfers U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
transferring U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
saved U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saves U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
reel-to-reel U کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
reel to reel U کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
bitblt U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
blit U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
tea leaf U برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
move U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
directory U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
anymore U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
alternatives U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternative U دیگر
alternative U شق دیگر
next U دیگر
he is no more U او دیگر
other U دیگر
no more U دیگر نه
further U دیگر
furthered U دیگر
thence U دیگر
else U دیگر
furthers U دیگر
secus U از دیگر سو
of one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
one an other U یک دیگر
furthering U دیگر
another U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
again U دیگر
others U دیگر
otherguess U جور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
otherguess U نوع دیگر
othergates U طور دیگر
the other two U دوتای دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
othergates U جور دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
other people U مردم دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
otherwhence U از جای دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
again U از طرف دیگر
withil U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
variant U نوع دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
in fact U به عبارت دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com