English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
a priori U از کلیات به جزئیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
generalities U کلیات
generality U کلیات
general principles U کلیات
master plans U نقشه کلیات
sketches U طراحی کلیات
master plan U نقشه کلیات
sketch U طراحی کلیات
the five predicables U کلیات پنچگانه
sketched U طراحی کلیات
the five predicables U کلیات خمس جنس
An Out line of European history . U کلیات تاریخ اروپ؟
circumstantiality U جزئیات
elaboration U جزئیات
details U جزئیات
detailing U جزئیات
detail U جزئیات
minuitae U جزئیات
paticular U جزئیات
detailed U : پر جزئیات
particularity U جزئیات
particular redemption U جزئیات
minutie U جزئیات
analyze U بررسی با جزئیات
in great detail U با جزئیات مفصل
data element U جزئیات اطلاعات
detail drawing U رسم جزئیات
minutiae U جزئیات کم اهمیت
detail diagram U نمودار جزئیات
image detail U جزئیات تصویرتلویزیون
finical U متوجه جزئیات
detail printing U چاپ جزئیات
detail file U فایل جزئیات
detail file U پرونده جزئیات
detail drawing U نقشه جزئیات
ins and outs <idiom> U باتمام جزئیات
data item U جزئیات اطلاعات
detail U جزئیات تفاصیل
analyses U بررسی با جزئیات
analysed U بررسی با جزئیات
analyzes U بررسی با جزئیات
detailing U جزئیات تفاصیل
analysing U بررسی با جزئیات
analyse U بررسی با جزئیات
analyzed U بررسی با جزئیات
analyzing U بررسی با جزئیات
analyzing U جزئیات را مطالعه کردن
he related the particulars U جزئیات را شرح داد
particulars U جزئیات خصوصیات مشخصات
echaustive U شامل همهء جزئیات
analyzed U جزئیات را مطالعه کردن
roughly speaking U قطع نظراز جزئیات
detailing U مشروح شرح جزئیات
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
analyse U جزئیات را مطالعه کردن
analyze U جزئیات رامطالعه کردن
analysing U جزئیات را مطالعه کردن
analysed U جزئیات را مطالعه کردن
analyzes U جزئیات را مطالعه کردن
circumstantiate U وارد جزئیات شدن
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
analyses U جزئیات را مطالعه کردن
detail U مشروح شرح جزئیات
To go into detailes. U وارد جزئیات شدن
punctuality U توجه به جزئیات وقت شناسی
particularizing U باذکر جزئیات شرح دادن
particularised U باذکر جزئیات شرح دادن
particularises U باذکر جزئیات شرح دادن
particularize U باذکر جزئیات شرح دادن
elaborating U به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborates U به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborated U به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborate U به زحمت ساختن دارای جزئیات
particularized U باذکر جزئیات شرح دادن
detail flowchart U نمودار جزئیات گردش برنامه
particularizes U باذکر جزئیات شرح دادن
particularising U باذکر جزئیات شرح دادن
basket purchase U خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com