English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
inventory U صورت دارایی موجودی
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
authorized stockage list U صورت شارژ انبار
bill of materials U صورت حساب مواد
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
epitomized U صورت خارجی به چیزی دادن
epitomize U صورت خارجی به چیزی دادن
epitomizing U صورت خارجی به چیزی دادن
epitomising U صورت خارجی به چیزی دادن
epitomises U صورت خارجی به چیزی دادن
epitomizes U صورت خارجی به چیزی دادن
epitomised U صورت خارجی به چیزی دادن
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
diagrams U رسم چیزی به صورت نقشه یا جدول
diagram U رسم چیزی به صورت نقشه یا جدول
raw material stock U موجودی مواد اولیه
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
stat [on something] U واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره]
indicator U چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
list U صورت
face U صورت
faces U صورت
visages U رو صورت
physiognomy U صورت
kalendar U صورت
coat card U صورت
filed U صورت
circumstantially U در صورت
forms U صورت
statements U صورت
hue U صورت
hues U صورت
file U صورت
physiognomies U صورت
figure U صورت
formed U صورت
invoiced U صورت
listings U صورت
figuring U صورت
invoice U صورت
version U صورت
versions U صورت
conformer U هم صورت
listing U صورت
roster U صورت
invoicing U صورت
figures U صورت
conformational isomers U هم صورت
rosters U صورت
statement U صورت
shape U صورت
shapes U صورت
invoices U صورت
providing U در صورت
roll U صورت
phased U صورت
rolled U صورت
constellation U صورت
rolls U صورت
effigy U صورت
medals U صورت
medal U صورت
form U صورت
mazard U صورت
phases U صورت
phase U صورت
facies U صورت
freckle U لک صورت
slips U صورت
slipped U صورت
visage U رو صورت
images U صورت
image U صورت
slip U صورت
constellations U صورت
effigies U صورت
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
isolates U به صورت الکتریکی
executable <adj.> U صورت پذیر
workable <adj.> U صورت پذیر
makable <adj.> U صورت پذیر
isolating U به صورت الکتریکی
It didnt come off. It didnt take place. U صورت نگرفت
isolate U به صورت الکتریکی
nominal list U صورت اسامی
powder U پودر صورت
powdering U پودر صورت
powders U پودر صورت
list U صورت کردن
list of promotiona U صورت ترفیعات
normalized form U صورت هنجار
nomenelature U صورت اسامی
reorganization U صورت جدید
decrepitation U صورت نمکی
matricula U صورت اعضا
normal form U صورت عادی
numerator U صورت کسر
at any rate U درهر صورت
At any rate . In any case . Anyway . U درهر صورت
formation U صورت بندی
normal form U صورت هنجار
long robe U صورت کشیده
on foot U به صورت پیاده
standard form U صورت متعارف
bill of exceptions U صورت استثنائات
bill of goods U صورت کالا
down U کرک صورت
bill of material U صورت قطعات
ever U درهر صورت
ever- U درهر صورت
aspects U صورت فاهر
bill of quantities U صورت مقداری
aspect U صورت فاهر
bill of sale U صورت فروش
breadboard U می صورت گیرد
canonical form U صورت متعارفی
in memory of <idiom> U به صورت رایگان
carte U صورت غذا
programme of work U صورت کارها
stop list U صورت متخلفین
portraiture U نقاشی از صورت
sales check U صورت فروش
statement U صورت حساب
statement U صورت وضعیت
statements U صورت حساب
statements U صورت وضعیت
facets U صورت کوچک
facet U صورت کوچک
on the Q.T. <idiom> U به صورت سری
facial U مربوط به صورت
asterism U صورت فلکی
at that rate U در این صورت
similitude U شباهت صورت
sick list U صورت بیماران
sentential form U صورت جملهای
a face-pack U ماسک صورت
processionize U صورت مجلس
serial U و به صورت سری
serials U و به صورت سری
the brush U صورت گری
shift U تبدیل صورت
move U تبدیل صورت
court card U صورت :شاه
accomplishing U صورت گرفتن
outward show U صورت فاهر
outside appearance U صورت فاهر
accomplishes U صورت گرفتن
pictogram U صورت نگاشت
pictograph U صورت نگاره
pictography U صورت نگاری
proces verbal U صورت مجلس
primordial image U صورت ازلی
celestial body U صورت فلکی
certificate of expenditure U صورت هزینه
certificate of expenditure U صورت حساب
the bill U صورت حساب
clear text U به صورت کشف
in no case U به هیچ صورت
at all events U درهر صورت
complement form U صورت متممی
complement form U صورت متمم
conditionality U صورت شرطی
plural U صورت جمع
anyhow U در هر صورت بهرجهت
accomplish U صورت گرفتن
crackling U صورت نمکی
invoiced U صورت کردن
to take an inventory of U صورت دارایی
if necessary U در صورت لزوم
BS U صورت فروش
roster U صورت نگهبانی
roster U صورت کار
bills of fare U صورت غذا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com