Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
abducent
U
از مرکز دور کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
repeater station
U
مرکز تقویت کننده
Other Matches
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
stations
U
مرکز
acentric
U
بی مرکز
stationed
U
مرکز
station
U
مرکز
omphalos
U
مرکز
middles
U
مرکز
middle
U
مرکز
meddles
U
مرکز
concentric
U
هم مرکز
meddled
U
مرکز
meddle
U
مرکز
isocentre
U
هم مرکز
centre forward
U
مرکز
intermediate exchange
U
مرکز
center line
U
خط مرکز
centered
U
مرکز
center
U
مرکز
centre
U
مرکز
centers
U
مرکز
centred
U
مرکز
heart
U
مرکز
hearts
U
مرکز
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
epicenter
U
مرکز زلزله
nerve center
U
مرکز عصبی
mid channel
U
مرکز کانال
message center
U
مرکز پیام
education center
U
مرکز اموزش
switchboards
U
مرکز تلفن
mass concrete
U
مرکز جرم
local center
U
مرکز محلی
switchboard
U
مرکز تلفن
diffracting center
U
مرکز پراشنده
mart
U
مرکز بازرگانی
documentation center
U
مرکز اسناد
manual exchange
U
مرکز دستی
main office
U
مرکز اصلی
main exchange
U
مرکز اصلی
surrending the centre
U
تفویض مرکز
fluid centre
U
مرکز سیال
height of centers
U
ارتفاع مرکز
factories
U
مرکز تولید
head quarters
U
مرکز فرماندهی
seat
U
مرکز مقر
seated
U
مرکز مقر
feeding center
U
مرکز تغذیه
emporiums
U
مرکز بازرگانی
emporium
U
مرکز بازرگانی
kuk kiwo
U
مرکز تکواندو
inversion center
U
مرکز وارونگی
factory
U
مرکز تولید
intermediate office
U
مرکز میانی
centralism
U
مرکز گرایی
health centre
U
مرکز سلامتی
information center
U
مرکز اطلاعات
induction station
U
مرکز پذیرش
headquarters
U
مرکز فرماندهی
emporia
U
مرکز بازرگانی
seats
U
مرکز مقر
subscriber's station
U
مرکز مشترک
sensorium
U
مرکز احساس
point
U
محل مرکز
training center
U
مرکز اموزش
school center
U
مرکز اموزش
toll exchange
U
مرکز تلفن
rhinencephalon
U
مرکز شامه
centre of gravity
U
مرکز ثقل
centre of mass
U
مرکز ثقل
centres of gravity
U
مرکز ثقل
respiratory center
U
مرکز تنفسی
reserve center
U
مرکز احتیاط
regional center
U
مرکز منطقهای
nerve centre
U
مرکز فرمان
nerve centres
U
مرکز فرمان
radio centeral
U
مرکز بی سیم
shopping center
U
مرکز فروش
signal center
U
مرکز مخابرات
subcentral
U
نزدیک مرکز
telephone exchanges
U
مرکز تلفن
telephone exchange
U
مرکز تلفن
centralist
U
مرکز گرای
centralists
U
مرکز گرای
police stations
U
مرکز پلیس
police station
U
مرکز پلیس
speech center
U
مرکز گویایی
sodom
U
مرکز فساد
telephore e.
U
مرکز تلفن
theocentric
U
خدا مرکز
sleep center
U
مرکز خواب
signal center
U
مرکز پیام
urban centre of a community
U
مرکز شهرک
provision center
U
مرکز توشه
hive
U
مرکز تجمع
centrifuges
U
گریختن از مرکز
centrifuge
U
مرکز گریز
centrifuge
U
گریختن از مرکز
outlying
U
دور از مرکز
eccentric
U
هم مرکز نبودن
primary center
U
مرکز اولیه
primary center
U
مرکز عمده
wheel center
U
مرکز چرخ
point
U
مرکز راس حد
pivot point
U
مرکز چرخش
outskirt
U
دور از مرکز
operation center
U
مرکز عملیات
cf
U
مرکز زمین
cf
U
بازیکن مرکز
centrifuges
U
مرکز گریز
profit centre
U
مرکز سود
eccentric
U
گریزنده از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
گریزنده از مرکز
bulls
U
مرکز هدف
bull
U
مرکز هدف
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
هم مرکز نبودن
eccentricities
U
دوری از مرکز
eccentricities
U
خروج از مرکز
eccentricity
U
دوری از مرکز
eccentricity
U
خروج از مرکز
off center
U
خارج از مرکز
bull's eye
U
مرکز هدف
focussing
U
قطب مرکز
contrifuge
U
گریز از مرکز
center of lift
U
مرکز برا
exchange
U
مرکز مبادله
center of mass
U
مرکز هدف
exchanged
U
مرکز مبادله
exchanges
U
مرکز مبادله
carpooling center
[American E]
U
مرکز همسفری
exchanging
U
مرکز مبادله
focusses
U
قطب مرکز
focussed
U
قطب مرکز
bull's-eyes
U
مرکز هدف
center drill
U
مته مرکز
acentric
U
خارج از مرکز
computing center
U
مرکز محاسبات
focus
U
قطب مرکز
focused
U
قطب مرکز
focuses
U
قطب مرکز
center of mass
U
مرکز جرم
centrifugal
U
گریز از مرکز
center punch
U
مرکز سوراخ
central office
U
مرکز تلفن
center punch
U
مرکز منگنه
center sleeve
U
مرکز مجوف
center web
U
مرکز چرخ
centre of crest circle
U
مرکز خمیدگی
centre of activities
U
مرکز عملیات
central city
U
مرکز شهر
central control panel
U
مرکز کنترل
symmerty center
U
مرکز تقارن
concentrically
U
باداشتن یک مرکز
center of pressure
U
مرکز فشار
centrifugal
U
مرکز گریز
centrifugal
U
فرار از مرکز
concentric cable
U
کابل هم مرکز
center of resistance
U
مرکز مقاومت
centrifugal
U
گریزنده از مرکز
centre of pressure
U
مرکز فشار
abaxile
U
خارج از مرکز
center of symmerty
U
مرکز تقارن
central tendency
U
تمایل به مرکز
data center
U
مرکز داده
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
burst center
U
مرکز ترکش
burst center
U
مرکز گلوله
caoxial cable
U
سیم هم مرکز
computer center
U
مرکز کامپیوتر
data center
U
مرکز داده ها
brain center
U
مرکز مغزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com