English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abscond دررفتن
get out U دررفتن
scuttling U دررفتن
scuttles U دررفتن
scuttled U دررفتن
to run out U دررفتن
run away with <idiom> U دررفتن
flare U از جا دررفتن
flares U از جا دررفتن
to run away U دررفتن
scuttle U دررفتن
(get) carried away <idiom> U ازکوره دررفتن
escaping U دررفتن فرارکردن
quails U ازمیدان دررفتن
escapes U دررفتن فرارکردن
keep one's head above water U قصر دررفتن
escape U دررفتن فرارکردن
quail U ازمیدان دررفتن
take a powder <idiom> U دررفتن ،فرارکردن
lose one's temper <idiom> U از کوره دررفتن
escaped U دررفتن فرارکردن
take to the woods <idiom> U دررفتن وپنهان شدن
absconding U دررفتن رونشان ندادن
absconded U دررفتن رونشان ندادن
absconds U دررفتن رونشان ندادن
wear down <idiom> U زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
school U مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
academies U مدرسه
school mate U هم مدرسه
school age U سن مدرسه
school fellow U هم مدرسه
schools U مدرسه
academy U مدرسه
school shooting U تیراندازی در مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
unschooled U مدرسه نرفته
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
head master U مدیر مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
school counselor U مشاور مدرسه
janitors U فراش مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy U مدرسه گریزی
trade school U مدرسه حرفهای
trade schools U مدرسه حرفهای
private schools U مدرسه ملی
summer school U مدرسه تابستانی
summer schools U مدرسه تابستانی
schooling U مدرسه رفتن
grammar school U مدرسه ابتدایی
prep U مدرسه مقدماتی
preliminary school U مدرسه ابتدائی
grade school U مدرسه ابتدایی
grammar schools U مدرسه ابتدایی
school phobia U مدرسه هراسی
janitor U فراش مدرسه
private school U مدرسه ملی
school U تحصیل در مدرسه
technical school U مدرسه فنی
schools U تحصیل در مدرسه
schoolwork U درس مدرسه
secondery school U مدرسه متوسطه
satchel U کیف مدرسه
satchels U کیف مدرسه
senior high school U مدرسه متوسطه
school truancy U مدرسه گریزی
schoolmarm U مدیره مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
seminary U مدرسه علوم دینی
seminaries U مدرسه علوم دینی
technical college U مدرسه عالی فنی
technical colleges U مدرسه عالی فنی
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out U مدرسه تعطیل است
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
The last school day. U آخرین روز مدرسه
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
schooltime U ساعات درس مدرسه
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
junior college U مدرسه فوق دیپلم
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
theological school U مدرسه علوم دینی
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com