English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
percent U از قرار صدی درصد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
percent U درصد
percentages U درصد
cents U درصد
cent- U درصد
cent U درصد
percentage U درصد
rates U درصد
rate U درصد
centi- U درصد
per cent U درصد
point U درصد
at % interest U با بهره 21 درصد
weight percent U درصد وزنی
percentages U برحسب درصد
percent salt U درصد نمک
volume percent U درصد حجمی
water content U درصد رطوبت
percentages U نسبت یا درصد
rate U نرخ [درصد]
percentage U نسبت یا درصد
percentage U برحسب درصد
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
case fatality rate U درصد مرگ و میر
surcharge U درصد هزینههای اضافی
surcharges U درصد هزینههای اضافی
trial rate U درصد ازمایش یک محصول
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
pollen count U درصد گردههای گیاهی در هوا
one hyndred percent column graph U نمودار یکصد درصد ستونی
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
profit margins U درصد سود از فروش خالص
profit margin U درصد سود از فروش خالص
optimum moisture content U درصد رطوبت مناسب خاک
pollen counts U درصد گردههای گیاهی در هوا
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
What percentage of the people are literate? U چند درصد مردم با سواد هستند ؟
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
percentile U محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
gradients U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradient U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
wrought U اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile U یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
rates U قرار
dictum U قرار
decision U قرار
rate U قرار
moonish U بی قرار
swage U قرار
decisions U قرار
concord U قرار
accords U قرار
restless U بی قرار
arrangements U قرار
at U از قرار
dictums U قرار
variable U بی قرار
accommodations U قرار
accommodation U قرار
variables U بی قرار
writ U قرار
equanimity U قرار
writs U قرار
accord U قرار
arrangement U قرار
arrangment U قرار
stipulation U قرار
at the rate of U از قرار
accorded U قرار
black smiths, top swage U قرار
presumedly U از قرار معلوم
pousto U قرار گاه
reposing upon U قرار گرفته بر
locate U قرار دادن
pre arrangement U قرار قبلی
marginal utility school U قرار داد
resolved that ...... U قرار بر این شد که
relative location U قرار دادن
positioner U قرار دهنده
posit U قرار دادن
resolutions U قرار رای
pre arrengement U قرار قبلی
located U قرار دادن
locates U قرار دادن
permanent mold U قرار می گیرند
locating U قرار دادن
resolution U قرار رای
negotiatory U قرار دادی
new deal U قرار جدید
fidgeted U بی قرار بودن
stymie U قرار گرفتن
stand U قرار گرفتن
stipulation U قرار داد
lodges U قرار دادن
lodged U قرار دادن
lodge U قرار دادن
thus U از این قرار
setter U قرار دهنده
setters U قرار دهنده
accordingly U از همان قرار
fixity U قرار پایداری
agreement U قرار قبول
stymied U قرار گرفتن
stymieing U قرار گرفتن
stymies U قرار گرفتن
fidgeting U بی قرار بودن
fidgets U بی قرار بودن
settle U قرار دادن
settles U قرار دادن
trysts U قرار ملاقات
tryst U قرار ملاقات
subcontracts U قرار دادفرعی
subcontracting U قرار دادفرعی
subcontracted U قرار دادفرعی
fidget U بی قرار بودن
makes U قرار دادن
make U قرار دادن
agreements U قرار قبول
park U قرار دادن
agreed U قرار شده
baffing wind U بادبی قرار
bit mapped screen U RA قرار گیرد
broken weather U هوای بی قرار
subcontract U قرار دادفرعی
lays U قرار دادن
lay U قرار دادن
individuate U تک قرار دادن
destinations U را قرار می دهید
destination U را قرار می دهید
inquiet U بی قرار دل واپس
interlocutory decree U قرار اعدادی
encampments U قرار گاه
encampment U قرار گاه
dating U قرار عشقی
parked U قرار دادن
parks U قرار دادن
arrest warrant U قرار توقیف
arrest warrants U قرار توقیف
placement U قرار دادن
placements U قرار دادن
writs U قرار دادگاه
writ U قرار دادگاه
decree U قرار دادگاه
decreed U قرار دادگاه
decreeing U قرار دادگاه
decrees U قرار دادگاه
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
seemingly U از قرار معلوم
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it … U از قرار معلوم ...
lies U قرار گرفتن
lied U قرار گرفتن
lie U قرار گرفتن
to this effect U ازاین قرار
puts U قرار دادن
put U قرار دادن
packs U قرار دادن
evidently U از قرار معلوم
writ of attachment U قرار توقیف
reportedly U به قرار مسموع
arrangement U قول و قرار
arrangements U قول و قرار
putting U قرار دادن
row U قرار دادن
rowed U قرار دادن
rows U قرار دادن
writ of error U قرار تصحیحی
pack U قرار دادن
underexpose U قرار دادن
set U قرار دادن
superpose U قرار دادن
appointed day U قرار ملاقات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com