English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
copings U از عهده برامدن
affords U از عهده برامدن
take out U از عهده برامدن
affording U از عهده برامدن
cope U از عهده برامدن
afforded U از عهده برامدن
copes U از عهده برامدن
coped U از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
geared U اسباب لوازم
paraphernalia U اسباب لوازم
gears U اسباب لوازم
gear U اسباب لوازم
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
equipage U اسباب و لوازم جنگی
toiletry U لوازم ارایش اسباب توالت
assumes U بعهده گرفتن
To undertake . To take on. U بعهده گرفتن
to take in hand U بعهده گرفتن
assume U بعهده گرفتن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . U مسئولیتی را بعهده گرفتن
undertake U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes U بعهده گرفتن قول دادن
undertaken U بعهده گرفتن قول دادن
undertake U بعهده گرفتن قول دادن
undertaking U به عهده گرفتن
take over U به عهده گرفتن
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
accessory U لوازم یدکی لوازم اضافی
to stand the racket U ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
disfurnish U بی اسباب کردن
at the owner's risk U بعهده مالک
move house U اسباب کشی کردن
to form a plot U اسباب چینی کردن
to shift to the new building U اسباب کشی کردن
moves U اسباب کشی کردن
moved U اسباب کشی کردن
conspiratress U اسباب چینی کردن
move U اسباب کشی کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
moves U اسباب کشی کردن تکان
move U اسباب کشی کردن تکان
To collect (pack)the household goods. U اسباب خانه را جمع کردن
moved U اسباب کشی کردن تکان
bulging U برامدن
protuberate U برامدن
cope U برامدن
arisen U برامدن
copes U برامدن
to be deduced U برامدن
coped U برامدن
bulges U برامدن
bulged U برامدن
copings U برامدن
bulge U برامدن
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
to move in U بخانه تازه اسباب کشی کردن
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
affording U ازعهده برامدن
to take out U ازعهده برامدن
afforded U ازعهده برامدن
affords U ازعهده برامدن
exhalation U نفس برامدن
This check is on bank Melli . U این چه بعهده بانک ملی است
arising U بوجود اوردن برامدن
arise U بوجود اوردن برامدن
arises U بوجود اوردن برامدن
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
leading lady U ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
on U عهده
responsibilities U عهده
undertaking U عهده
responsibility U عهده
garotte U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garrote U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
undertaking U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
to be incapable U از عهده بر نیامدن
incumbency U عهده داری
charges U عهده دارکردن
afford از عهده برآمدن
charges U عهده داری
charge U عهده دارکردن
charge U عهده داری
responsible U عهده دار
charged U عهده دار
acquit از عهده برآمدن
entrusted U عهده دار
tackling U لوازم
equipment U لوازم
accessories U لوازم
fittings U لوازم
serviced U لوازم
fixing U لوازم
fitment U لوازم
fitments U لوازم
fixings U لوازم
service U لوازم
tackle U لوازم
furnishings U لوازم
dixings U لوازم
estovers U لوازم
tackled U لوازم
equipments U لوازم
tackles U لوازم
needments U لوازم
fitting U لوازم
apparatus U لوازم
stand U عهده دارشدن موقعیت
guarantee U عهده دار شدن
sponsorship U عهده گیری اعانت
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
drawn on U کشیده شدن عهده
draws U کشیده شدن عهده
draw U کشیده شدن عهده
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
charge some one with U به عهده کسی گذاشتن
guarantees U عهده دار شدن
guaranteed U عهده دار شدن
be up to U به عهده کسی بودن
assume U عهده دار شدن
assumes U عهده دار شدن
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
throwing apparatus U لوازم پرتاب
tackled U لوازم کار
plumbing tools U لوازم لولهکشیخانه
photographic accessories U لوازم عکاسی
hairstyling accessories U لوازم آرایشمو
rig U لوازم لباس
firing accessories U لوازم احتراق
photography U لوازم عکاسی
rigged U لوازم لباس
sanitary ware U لوازم بهداشتی
rigs U لوازم لباس
tackling U لوازم کار
fire-irons U لوازم بخاری
illuminating fixture U لوازم روشنایی
stationery U لوازم التحریر
tool tether U لوازم مورداحتیاج
accessories U لوازم یدکی
Home appliances U لوازم خانگی
tackles U لوازم کار
tackle U لوازم کار
maintenance materials U لوازم تعمیرات
utensils U لوازم اشپزخانه
accessory U لوازم فرعی
personal effects U لوازم شخصی
kit U بسته لوازم
kits U بسته لوازم
kitchen stuff U لوازم اشپزخانه
outfits U لوازم فنی
utensil U لوازم اشپزخانه
outfit U لوازم فنی
fittings U لوازم قایق
travelling outfit U لوازم سفر
bedding U لوازم تختواب
fittings U لوازم ثابت
accessory U لوازم یدکی
accessory U لوازم کمکی
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
hold the fort <idiom> U از عهده کاری شاق برآمدن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
emprise U تقریر عهده دار شدن
draw on U عهده کسی برات کشیدن
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
caveat subscriptor U مسئولیت به عهده عضو میباشد
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
tableware U لوازم میز یا سفره
upholstery U اثاثه یا لوازم داخلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com