English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
filrate U از صافی گذشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
bypass U گذشتن
passed U گذشتن
cross U گذشتن
crosser U گذشتن
crosses U گذشتن
crossest U گذشتن
bypassed U گذشتن
passes U گذشتن
forbears U گذشتن از
forbear U گذشتن از
elapse U گذشتن
elapses U گذشتن
elapsing U گذشتن
overpasses U گذشتن از
overpass U گذشتن از
to run on U گذشتن
trafficking U گذشتن
trafficked U گذشتن
to pass a way U گذشتن
to blow over U گذشتن
blow over U گذشتن
pass on U در گذشتن
to go by U گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
intercross U از هم گذشتن
go over U گذشتن
go by U گذشتن
get through U گذشتن از
pass U گذشتن
to pass on U گذشتن
traffic U گذشتن
bypasses U گذشتن
bypassing U گذشتن
traffics U گذشتن
traverse U گذشتن از
traversed U گذشتن از
traverses U گذشتن از
traversing U گذشتن از
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
overdue U گذشتن موعد
override U سواره گذشتن از
fleets U بسرعت گذشتن
fleet U بسرعت گذشتن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
to go over U گذشتن گذرکردن
overslaugh U نادیده گذشتن
overgo U رسیدن به گذشتن
overrides U سواره گذشتن از
overridden U سواره گذشتن از
overrode U سواره گذشتن از
sweep U بسرعت گذشتن از
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
to go to U رعایت کردن گذشتن از
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
go U گذشتن عبور کردن
get over U ازروی چیزی گذشتن
goes U گذشتن عبور کردن
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
oaleaceous U صافی
defecator U صافی
pureness U صافی
scumble U صافی
sleekness U صافی
filters U صافی
planeness U صافی
filter U صافی
filter bed U صافی اب
leach U صافی
limpidity U صافی
limpidity or limpidness U صافی
line filter U صافی خط
water filter U صافی اب
colanders U صافی
colander U صافی
smoothness U صافی
strainer U صافی
absolute filter U صافی صد در صد
strainers U صافی
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
fuel filter U صافی سوخت
interference filter U صافی تداخل
interference eliminator U صافی تداخل
glassiness U صافی زلالی
fuel filter U صافی بنزین
interference filter U صافی پارازیت
gravel filter U صافی شنی
gas mask canister U صافی گاز
suction filter U صافی مکنده
scratch filter U صافی پیکاپ
petrol filter U صافی بنزین
porous filter U صافی متخلخل
oil filter U صافی روغن
nominal filter U صافی میکرونی
noise filter U صافی همهمه
line filter U صافی شبکه
line filter U صافی همهمه
light filter U صافی نور
leach U از صافی گذراندن
leach U صافی کردن
polarizing filter U صافی قطبی
frequency filter U صافی فرکانس
killer stage U صافی رنگ
differentiating filter U صافی ممیز
acoustic filter U صافی صوتی
accelofilter U صافی سریع
filterable U صافی کردنی
filtrable U صافی کردنی
absorbent filter U صافی جذب
filtration U از صافی گذراندن
filrate U از صافی گذراندن
filter add U کمک صافی
band screen U صافی مخازن
crystal filter U صافی بلورین
color killer U صافی رنگ
break even U صافی درامدن
edge fillter U صافی چاکدار
electric filter U صافی الکتریکی
filter network U شبکه ی صافی
filter packing U پوشش صافی
filter packing U لایی صافی
filter paper U کاغذ صافی
filter bed U صافی شنی
purity U صافی پاکدامنی
filtering U از صافی گذراندن
filters U فیلتر صافی
filters U صافی پالایه
filter curve U منحنی صافی
filter disc U قرص صافی
filter disk U قرص صافی
filter flask U بالن صافی
filter U فیلتر صافی
filter layer U لایه صافی
fineness U موشکافی صافی
filter U صافی پالایه
serenity U بی سر وصدایی صافی
filter capacitor U خازن صافی
filter characteristic U مشخصه صافی
filter press U صافی فشاری
filter chock U چوک صافی
filter circuit U مدار صافی
filter condenser U خازن صافی
filter crystal U کریستال صافی
gloss U صافی براقی
serene U صافی صاف کردن
band stop U صافی میان نگذر
band pass U صافی میان گذر
strainer well U چاه صافی دار
power line filter U صافی جریان برق
filter stick U لوله صافی دار
filtrate U مایع زیر صافی
integrating filter U صافی جمع کننده
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
high pass filter U صافی بالا گذر
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
low pass filter U صافی پایین گذر
narrow band filter U صافی فلزات باریک
band pass filter circuit U مدار صافی باند پاس
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
high pass acoustical filter U صافی صوتی بالا گذر
lawn U مرغزار باپارچه صافی کردن
lawns U مرغزار باپارچه صافی کردن
fluted filter paper U کاغذ صافی چین دار
low pass acoustical filter U صافی پایین گذر صوتی
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
antialiasing U تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
cullender U صافی- ابکش- پالودن-ابکش کردن- صاف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com