Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting .
<proverb>
U
از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
U
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
partition wall
U
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
fishwife
U
زن سلیطه
fishwives
U
زن سلیطه
jezebel
U
سلیطه
termagant
U
سلیطه
shrewish
U
سلیطه
shrews
U
سلیطه
shrew
U
سلیطه
repeat
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
counter fert
U
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall
U
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
adding
U
اضافه کنید زیاد کنید
add
U
اضافه کنید زیاد کنید
adds
U
اضافه کنید زیاد کنید
prescan
U
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
retaining wall
U
دیوار نگهبان دیوار محافظ
holder
U
درنده
holders
U
درنده
tig
U
درنده خو
rapacious
U
درنده خو
tigerish
U
درنده خو
predator
U
درنده
predators
U
درنده
tigerlike
U
درنده خو
predatorial
U
درنده
fierce
U
درنده
lupine
U
درنده
lupin
U
درنده
laniary
U
درنده
fiercest
U
درنده
vulturish
U
درنده خو
fiercer
U
درنده
kitish
U
درنده خو
kites
U
ادم درنده خو
lacerative
U
برنده یا درنده
harpy
U
ادم درنده خو
harpies
U
ادم درنده خو
wolfishness
U
درنده خویی
ferocity
U
درنده خویی
predatory
U
درنده غارتگر
fury
U
درنده خویی
kite
U
ادم درنده خو
hyenas
U
ادم درنده خو یا خائن
beast of ravin
U
جانور درنده یاشکاری
requin
U
کوسه ماهی درنده
rapacity
U
یغماگری درنده خویی
vulturous
U
درنده خوی کرکسی
hyaenas
U
ادم درنده خو یا خائن
pumas
U
یوزپلنگ درنده امریکایی
hyena
U
ادم درنده خو یا خائن
puma
U
یوزپلنگ درنده امریکایی
rapaciously
U
از روی درنده خوئی حریصانه
adjacent
U
نزدیک دیوار به دیوار
thresher
U
کوسه ماهی درنده سواحل امریکاواروپا
kites
U
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kite
U
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
pandours or doors
U
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
shakier
U
شکسته
zigzags
U
شکسته
zigzagging
U
شکسته
zigzagged
U
شکسته
broken
U
شکسته
shakiest
U
شکسته
wrecked
U
شکسته
fragmentary
U
شکسته
zigzag
U
شکسته
disrupted
U
شکسته
shaky
U
شکسته
downhearted
U
دل شکسته
heartbroken
U
دل شکسته
running hand
U
خط شکسته
fracted
U
شکسته
heart broken
U
دل شکسته
broken-hearted
<adj.>
U
دل شکسته
in pieces
U
شکسته
heartsick
U
دل شکسته
fragmental
U
شکسته
cursive
U
خط شکسته
punctures
U
شکسته شدن
shards
U
کوزه شکسته
shard
U
کوزه شکسته
puncture
U
شکسته شدن
fracturing
U
سطح شکسته
punctured
U
شکسته شدن
puncturing
U
شکسته شدن
modesty
U
شکسته نفسی
hot short
U
شکسته گرم
cold short
U
شکسته سرد
ballast
U
مصالح شکسته
wrech
U
کشتی شکسته
doddered
U
شکسته سست
split screen
U
صفحه شکسته
split-screen
U
صفحه شکسته
deject
U
دل شکسته کردن
to run upon the rocks
U
شکسته شدن
chevron
U
پرانتز شکسته
wrecked
U
کشتی شکسته
broken
<adj.>
U
شکسته
[دستگاهی]
angle bracket
U
پرانتز شکسته
shatters
U
قطعات شکسته
shatter
U
قطعات شکسته
fyloft
U
صلیب شکسته
german giant swing
U
افتاب شکسته
distorts
U
شکسته شدن
distort
U
شکسته شدن
haken kreuz
U
صلیب شکسته
giant circle
U
افتاب شکسته
broken
U
شکسته شده
flinders
U
قطعات شکسته
pointed bracket
U
پرانتز شکسته
fractures
U
سطح شکسته
taxis
U
شکسته بندی
crushed stone
U
سنگ شکسته
cauliflower ear
U
گوش شکسته
framentary
U
شکسته ناقص
osteopathist
U
شکسته بند
castway
U
کشتی شکسته
raddled
U
شکسته شده
sherd
U
کوزه شکسته
broken stone
U
سنگ شکسته
orthopedics
U
شکسته بندی
a broken arm
U
بازوی شکسته
fractured
U
سطح شکسته
bone setting
U
شکسته بندی
bonesetter
U
شکسته بند
red short
U
شکسته سرخ
orthopaedics
U
شکسته بندی
fracture
U
سطح شکسته
bone setter
U
شکسته بند
humblest
U
شکسته نفسی کردن
humble
U
شکسته نفسی کردن
potsherd
U
تکه سفال شکسته
pulled
U
شکسته شده افتاده
agmatology
U
علم شکسته بندی
refracted
U
شکسته شدن نور
refracting
U
شکسته شدن نور
refracts
U
شکسته شدن نور
bowed down by grief
U
شکسته شده ازغم
fragmentarily
U
بطور شکسته یا ناقص
splint
U
وسایل شکسته بندی
splint
U
چوب شکسته بندی
zircon
U
سخن دست و پا شکسته
refract
U
شکسته شدن نور
brick ballast
U
مصالح شکسته اجری
broken english
U
انگلیسی دست و پا شکسته
jargon
U
سخن دست و پا شکسته
shipwrecks
U
کشتی شکسته شدن
infirmly
U
بطور علیل یا شکسته
to humble oneself
U
شکسته نفسی کردن
chippings
U
سنگ شکسته ریز
shipwreck
U
کشتی شکسته شدن
stone ballast
U
مصالح شکسته سنگی
cast away
U
کشتی شکسته مطرود
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
brokenly
U
بطور شکسته یا بریده
shipwrecked
U
کشتی شکسته شدن
ballast
U
شن ریزی مصالح شکسته
wrech
U
شکسته یا خراب شدن کشتی
The socket is broken.
پریز برق شکسته است.
to be humbled
U
احساس شکسته نفسی کردن
to feel humbled
U
احساس شکسته نفسی کردن
wrecked
U
باقی مانده ازکشتی شکسته
In my broken English .
U
با انگلیسی دست وپا شکسته ام
swastika
U
صلیب شکسته المان نازی
whitewater
U
قسمت اشفته موج شکسته
plaster cast
U
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster of Paris
U
گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster casts
U
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
To speake broken French.
U
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
A creaking gate hang long.
<proverb>
U
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
soup
U
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
soups
U
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
wreck
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
pidgin
U
انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
pidgins
U
انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
Why don't you work? Did you break your fingers?
U
چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟
ease off
U
شل کنید
say no more
U
بس کنید
pidgin english
U
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
non breaking space
U
حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
streamliner
U
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
pectinated line
U
[خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
push the door to
U
در راپیش کنید
delete
U
حذف کنید
cautioning
U
توجه کنید
recive
U
مصرف کنید
accelerando
کم کم تند کنید
deleting
U
حذف کنید
attention to orders
U
توجه کنید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com