English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
due U از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
out of turn U خارج از نوبت
He jumped the queue. U پرید توی صف ( خارج از نوبت )
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
The old paper money is called in. U اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
intermit U نوبت داشتن نوبت شدن
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
clouting U پارچه کهنه کهنه
clouts U پارچه کهنه کهنه
clouted U پارچه کهنه کهنه
clout U پارچه کهنه کهنه
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
trick U نوبت
tricking U نوبت
reprise U نوبت
tricked U نوبت
toured U نوبت
heats U نوبت
heat U نوبت
out of turn U بی نوبت
inning U نوبت
periodicity U نوبت
tours U نوبت
touring U نوبت
tour U نوبت
serve U نوبت
intermittence U نوبت
serves U نوبت
served U نوبت
turns U نوبت
turn U نوبت
tertian fever U نوبت سه به یک
tertian fever U نوبت غب
alternation U نوبت
shifted U نوبت کاری
whose turn is it? U نوبت کیست
periods U روزگار نوبت
handouts U نوبت بازی
shifts U نوبت کاری
shift U نوبت کاری
shift U نوبت کار
shift U نوبت تعویض
shifted U نوبت تعویض
shifted U نوبت کار
round robin U با گردش نوبت
prime shift U نوبت اول
shifts U نوبت تعویض
shifts U نوبت کار
tricking U نوبت نگهبانی
round U نوبت گردکردن
roundest U نوبت گردکردن
period U روزگار نوبت
round robin U نوبت گردشی
period U نوبت مرحله
tricked U نوبت نگهبانی
periods U نوبت ایست
trick U نوبت نگهبانی
periods U نوبت مرحله
it is my lead U نوبت من است
period U نوبت ایست
penalty U از کف دادن نوبت
penalties U از کف دادن نوبت
movement credit U نوبت حرکت
handout U نوبت بازی
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
periodic U نوبت دار
intermittent U نوبت دار
round U نوبت گرد کردن
outed U نوبت سرویس اسکواش
out U نوبت سرویس اسکواش
air register U تنظیم نوبت پرواز
collocation U نظم نوبت وترتیب
out- U نوبت سرویس اسکواش
roundest U نوبت گرد کردن
shift schedule U برنامه نوبت کاری
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
batters U توپزنی که نوبت اوست
on deck U دونده منتظر نوبت
says U نوبت حرف زدن
batter U توپزنی که نوبت اوست
to be one's turn [go] U نوبت [کسی] شدن
My turn! U حالا نوبت منه!
it is your move U نوبت شما است
rota U جدول نوبت خدمت
every other <idiom> U به نوبت عرض شدن
on deck U در انتظار نوبت شنا
rotas U جدول نوبت خدمت
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
say U نوبت حرف زدن
bat around U توپ زدن به نوبت در یک ردیف
every dog has his d. U هرکسی چندروزه نوبت اوست
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
all things come to him who waits <proverb> U بر اثر صبر نوبت ظفر آید
platoon U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
every dog has his day <idiom> <none> U هرکسی پنج روزه نوبت اوست
moved U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoons U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
moves U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
dislocated U در رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
gradually U رفته رفته
in process of time U رفته رفته
frenetical U از جا در رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
thrawart U در رفته
inchmeal U رفته رفته
departed U رفته
by inches U رفته رفته
short tempered U از جا در رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
lint U کهنه
wads U کهنه
antiques U کهنه
wad U کهنه
kettle holder U کهنه
by gone U کهنه
knacker U کهنه خر
dowdy U کهنه
obsolescence U کهنه گی
weatherbeaten U کهنه
dossil U کهنه
ragged U کهنه
outworn U کهنه
fogram U کهنه
timeworn U کهنه
gray U کهنه
obsolescent U کهنه
wadding U کهنه
olden U کهنه
tacky U کهنه
behind the times U کهنه
old-fashioned U کهنه
rags U کهنه
ragman U کهنه خر
antiquated U کهنه
tatters U کهنه
pokier U کهنه
rag U کهنه
archaic U کهنه
pokiest U کهنه
obsolete U کهنه
shabbly U کهنه
worn out U کهنه
weatherworn U کهنه
trite U کهنه
worm eaten U کهنه
behindhand U کهنه
poky U کهنه
worn-out U کهنه
musty U کهنه
fustiest U کهنه
stale U کهنه
run down U کهنه
fustier U کهنه
age old U کهنه
age-old U کهنه
antique U کهنه
out of d. U کهنه
mucid U کهنه
run-down U کهنه
fusty U کهنه
rungs U کهنه
crusted U کهنه
trity U کهنه
pokey U کهنه
all told U روی هم رفته
all in all U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
emaciated U گوشت رفته
pulled U تحلیل رفته
consumptives U تحلیل رفته
red-hot U ازجادر رفته
consumptive U تحلیل رفته
windswept U بر باد رفته
overalls U رویهم رفته
overall U رویهم رفته
defunct U ازبین رفته
frantic U ازکوره در رفته
sunken U فرو رفته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com