English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
dehypnotize U از حالت هیپنوتیزم خارج شدن
to decline from the parallel U از حالت موازی خارج شدن
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
condensing U تغلیظ کردن
condense U تغلیظ کردن
condenses U تغلیظ کردن
concenter U تمرکز دادن تغلیظ کردن
gaduate U درجه بندی کردن تغلیظ کردن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
condensation U تغلیظ
doping U تغلیظ
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
unthickened U تغلیظ نشده
condenser U تغلیظ کننده
condensed U تغلیظ شده
gasoline gels U بنزین تغلیظ شده
thickened fuel U سوخت تغلیظ شده
gasoline gels U سوخت تغلیظ شده
concentrating U تمرکز دادن تغلیظ
concentrates U تمرکز دادن تغلیظ
concentrate U تمرکز دادن تغلیظ
peptized fuel U سوخت تغلیظ شده
maple syrup U شربتی که از تغلیظ انواع افراتهیه میشود
pyrocondensation U تغلیظ یا تکاثف شیمیایی بوسیله حرارت
dopant U مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
napalm U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
polyester U نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
phase out U خارج کردن
expulse U خارج کردن
extraction U خارج کردن
bring out U خارج کردن
unship U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
ejects U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
spewed U با فشار خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
defecated U خارج کردن مدفوع
exfiltration U خارج کردن از میدان
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
lay on the table U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
write off U از دفتر خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
reek U بخار ازدهان خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
cold swage U اهنگری کردن در حالت سرد
cold roll U نورد کردن در حالت سرد
cold reduce U نورد کردن در حالت سرد
cold galvanize U گالوانیزه کردن در حالت سرد
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demobilization U بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
to stonewall U در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
demilitarises U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com