English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take off U برداشتن بردن
to whisk away or off U تند بردن برداشتن
degreasing U از بین بردن یا برداشتن گریس
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
photograph U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
opens U برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographed U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographing U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
opened U برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographs U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
lop U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
set down U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
to d. up a liquid U مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
pedestrianizing U پیاده روی کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
pedestrianised U پیاده روی کردن
dismantling U پیاده کردن موتور
dismounting U پیاده کردن یا شدن
pedestrianises U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
dismount U پیاده کردن یا شدن
disassembly U پیاده کردن موتور
pads U پیاده سفر کردن
staking U پیاده کردن مسیر
dosmount command U فرمان پیاده کردن
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن موتور
setting out U پیاده کردن نقشه
dismantled U پیاده کردن موتور
dismantle U پیاده کردن موتور
pad U پیاده سفر کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
removable U قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
walks U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walk U گردش کردن پیاده رفتن
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
vasectomy U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
take off U بردن کم کردن
infer U استنباط کردن پی بردن به
inferring U استنباط کردن پی بردن به
inferred U استنباط کردن پی بردن به
take U لمس کردن بردن
conducting U هدایت کردن بردن
conducted U هدایت کردن بردن
takes U لمس کردن بردن
infers U استنباط کردن پی بردن به
conducts U هدایت کردن بردن
conduct U هدایت کردن بردن
imbibes U تحلیل بردن فرو بردن
imbibing U تحلیل بردن فرو بردن
to push out U پیش بردن جلو بردن
imbibe U تحلیل بردن فرو بردن
imbibed U تحلیل بردن فرو بردن
swooped U چپاول کردن از بین بردن
swooping U چپاول کردن از بین بردن
swoops U چپاول کردن از بین بردن
to wash offŠout or away U باشستش بردن یاپاک کردن
to show one to the door U کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
extirpate U ریشه کن کردن ازبین بردن
profit U سود بردن منفعت کردن
revelled U عیاشی کردن لذت بردن
reveled U عیاشی کردن لذت بردن
aminister U تهیه کردن بکار بردن
profited U سود بردن منفعت کردن
profits U سود بردن منفعت کردن
abolishes U ازمیان بردن منسوخ کردن
reveling U عیاشی کردن لذت بردن
swoop U چپاول کردن از بین بردن
encourage U تقویت کردن پیش بردن
liquidating U از بین بردن مایع کردن
revelling U عیاشی کردن لذت بردن
liquidates U از بین بردن مایع کردن
liquidated U از بین بردن مایع کردن
revels U عیاشی کردن لذت بردن
liquidate U از بین بردن مایع کردن
encouage U پیش بردن دلگرم کردن
encouraged U تقویت کردن پیش بردن
pt down U منسوخ کردن از بین بردن
make for U کمک کردن پیش بردن
abolishing U ازمیان بردن منسوخ کردن
encourages U تقویت کردن پیش بردن
revel U عیاشی کردن لذت بردن
forays U تهاجم کردن بیغما بردن
run (someone) in <idiom> U به زندان بردن ،دستگیر کردن
elate U بالا بردن محفوظ کردن
foray U تهاجم کردن بیغما بردن
masochism U لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com