Perdic | از بروزاحساسات جلوگیری کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (30 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	inhibit U	از بروزاحساسات جلوگیری کردن
	inhibits U	از بروزاحساسات جلوگیری کردن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	inhibitions U	جلوگیری از بروزاحساسات
	inhibition U	جلوگیری از بروزاحساسات
	deflating U	خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
	deflate U	خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
	deflates U	خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
	deflated U	خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
	inhibit U	جلوگیری کردن
	prevent U	جلوگیری کردن
	preventing U	جلوگیری کردن
	prevented U	جلوگیری کردن از
	prevented U	جلوگیری کردن
	bridle U	جلوگیری کردن از
	prevent U	جلوگیری کردن از
	prevents U	جلوگیری کردن
	prohibits U	جلوگیری کردن
	checked U	جلوگیری کردن از
	prohibiting U	جلوگیری کردن
	restraining U	جلوگیری کردن از
	restrain U	جلوگیری کردن از
	prohibit U	جلوگیری کردن
	to keep back U	جلوگیری کردن از
	inhibits U	جلوگیری کردن
	checks U	جلوگیری کردن از
	check U	جلوگیری کردن از
	prevents U	جلوگیری کردن از
	preventing U	جلوگیری کردن از
	restrains U	جلوگیری کردن از
	keeps U	جلوگیری کردن
	hold U	جلوگیری کردن
	to provide against U	جلوگیری کردن
	hindering U	جلوگیری کردن
	arrested U	جلوگیری کردن
	arrest U	جلوگیری کردن
	hindered U	جلوگیری کردن
	hinder U	جلوگیری کردن
	bridling U	جلوگیری کردن از
	bridles U	جلوگیری کردن از
	bridled U	جلوگیری کردن از
	hinders U	جلوگیری کردن
	pull up U	جلوگیری کردن
	rebuffs U	جلوگیری کردن
	rebuffing U	جلوگیری کردن
	rebuffed U	جلوگیری کردن
	rebuff U	جلوگیری کردن
	rule out U	جلوگیری کردن
	keep U	جلوگیری کردن
	holds U	جلوگیری کردن
	hold in U	جلوگیری کردن
	arrests U	جلوگیری کردن
	snub U	جلوگیری سرزنش کردن
	repelling U	نپذیرفتن جلوگیری کردن از
	snubbing U	جلوگیری سرزنش کردن
	to pull short U	یک مرتبه جلوگیری کردن
	snubbed U	جلوگیری سرزنش کردن
	snubs U	جلوگیری سرزنش کردن
	to resist heat U	از نفوذگرما جلوگیری کردن
	repel U	نپذیرفتن جلوگیری کردن از
	repels U	نپذیرفتن جلوگیری کردن از
	repelled U	نپذیرفتن جلوگیری کردن از
	in order to prevent U	برای جلوگیری کردن
	to avoid bankruptcy U	از ورشکستگی جلوگیری کردن
	to avert bankruptcy U	از ورشکستگی جلوگیری کردن
	nails U	از انتشارچیزی جلوگیری کردن
	nailed U	از انتشارچیزی جلوگیری کردن
	nail U	از انتشارچیزی جلوگیری کردن
	pick up oneself U	از افتادن خود جلوگیری کردن
	holds U	متصرف بودن جلوگیری کردن از
	get by U	ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
	head off <idiom> U	مانع شدن از ،جلوگیری کردن
	hold U	متصرف بودن جلوگیری کردن از
	to pick up oneself U	از افتادن خود جلوگیری کردن
	to try to stop the march of time U	تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
	obstructions U	حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
	to shut in U	تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
	obstruction U	حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
	justifying U	دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
	infibulation U	چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
	justify U	دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
	justifies U	دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
	hinder U	ممانعت کردن جلوگیری کردن
	to keep in U	توقیف کردن جلوگیری کردن
	hindered U	ممانعت کردن جلوگیری کردن
	hindering U	ممانعت کردن جلوگیری کردن
	hinders U	ممانعت کردن جلوگیری کردن
	spill wind U	سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
	to take action to prevent [stop] such practices U	اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
	bozo bit U	بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
	reventment U	روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
	exchange control U	جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
	maintenance U	جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
	control lock U	وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
	bacteriolysis U	مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
	search jammer U	تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
	semaphore U	مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
	redundancy U	نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
	redundancies U	نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
	failed U	سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
	fails U	سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
	fail U	سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
	to stop somebody or something U	کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
	suspensions U	تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
	suspension U	تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
	arrested U	جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
	arrest U	جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
	arrests U	جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
	restraints U	جلوگیری
	obstruction U	جلوگیری
	premunition U	جلوگیری
	obstructions U	جلوگیری
	interdiction U	جلوگیری
	debarment U	جلوگیری
	arrest U	سد جلوگیری
	arrested U	سد جلوگیری
	restraint U	جلوگیری
	countercheck U	جلوگیری
	arrests U	سد جلوگیری
	interception U	جلوگیری
	suppression U	جلوگیری
	forbiddance U	جلوگیری
	stoppage U	جلوگیری
	stoppages U	جلوگیری
	contraception U	جلوگیری
	prevention U	جلوگیری
	power down U	خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
	repressed U	جلوگیری شده
	preclusive U	جلوگیری کننده
	arrests U	جلوگیری از سقوط
	arrest U	جلوگیری از سقوط
	block age U	جلوگیری انسداد
	stops U	جلوگیری منع
	premune U	ناشی از جلوگیری
	erosion control U	جلوگیری از فرسایش
	irrepressible U	جلوگیری نکردنی
	contraception U	جلوگیری از ابستنی
	quenchless U	غیرقابل جلوگیری
	arrested U	جلوگیری از سقوط
	stop U	جلوگیری منع
	uncontrollably U	غیرقابل جلوگیری
	uncontrollable U	غیرقابل جلوگیری
	stopped U	جلوگیری منع
	quenchable U	قابل جلوگیری
	noise suppression U	جلوگیری ازپارازیت
	stopping U	جلوگیری منع
	preservative U	ماده جلوگیری
	interceptive U	جلوگیری کننده
	preventable U	قابل جلوگیری
	preventible U	قابل جلوگیری
	controlment U	اختیارداری جلوگیری
	abatement U	فروکش جلوگیری
	checkless U	غیرقابل جلوگیری
	preventive U	عامل جلوگیری
	preventive U	جلوگیری کننده
	letted U	منع جلوگیری
	repessive U	جلوگیری کننده
	preventability U	قابلیت جلوگیری
	inhibitor U	جلوگیری کننده
	preservatives U	ماده جلوگیری
	inhibitive U	وابسته به جلوگیری
	accident prevention U	جلوگیری از سانحه
	suppressive U	جلوگیری کننده
	inhibiter U	جلوگیری کننده
	preservation U	محافظت جلوگیری
	prevenience U	منع جلوگیری
	birth control U	جلوگیری از ابستنی
	suppressor U	جلوگیری کننده
	interdict U	جلوگیری ممنوعیت
	cutman U	متخصص در جلوگیری ازخونریزی
	controlling U	بازرسی نظارت جلوگیری
	controls U	بازرسی نظارت جلوگیری
	curbing U	جلوگیری لبه پیاده رو
	curbed U	جلوگیری لبه پیاده رو
	control U	بازرسی نظارت جلوگیری
	curb U	جلوگیری لبه پیاده رو
	contraceptives U	وسیله جلوگیری از ابستنی
	prohibitory U	گران جلوگیری کننده
	prevenience U	خاصیت جلوگیری کننده
	copy protection U	جلوگیری از اعمال کپی
	prohibitively U	بطور جلوگیری کننده
	without restraint U	ازادانه بدون جلوگیری
	contraceptive U	وسیله جلوگیری از ابستنی
	preventative U	پیشگیر جلوگیری کننده
	corrosion control U	جلوگیری و کنترل خوردگی
	out of hand U	غیر قابل جلوگیری
	prohibitive U	گران جلوگیری کننده
	obstructionist U	کسیکه برای جلوگیری
	curbs U	جلوگیری لبه پیاده رو
	preservative U	جلوگیری کننده از فساد
	preservatives U	جلوگیری کننده از فساد
	fire control U	جلوگیری از اتش سوزی
	incontrollable U	غیر قابل جلوگیری
	stopper U	توپی جلوگیری کننده
	stoppers U	توپی جلوگیری کننده
	antibiotics U	جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
	release denial U	جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
	preventive U	عامل ممانعت جلوگیری کننده
	rib to prevent seepage U	پشت بند جلوگیری از تراوش
	shrinkage prevention U	وسیله جلوگیری از جمع شدگی
	antibiotic U	جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
	safety regulations U	ایین نامه جلوگیری از خطر
	antiskid treatment U	عمل جلوگیری ازسر خوردن