Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
iam p to of knowing him
U
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
iam proud to know him
U
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
glories
U
افتخار
gloriation
U
افتخار
honor
U
افتخار
glory
U
افتخار
battle honour
U
نشان افتخار
loaded with honours
U
غرق افتخار
insigne
U
نشان افتخار
honor
U
عزت افتخار
medal of honor
U
مدال افتخار
medal of honor
U
نشان افتخار
mense
U
نزاکت افتخار
place of honor
U
مکان پر افتخار
attribute
U
شهرت افتخار
emblem
U
نشان افتخار
rolls of honour
U
لیست افتخار
emblems
U
نشان افتخار
roll of honour
U
لیست افتخار
attributes
U
شهرت افتخار
I'm proud of you.
U
من به تو افتخار می کنم.
attributing
U
شهرت افتخار
insignia
U
نشان افتخار
honorable service
U
خدمت با افتخار
honorific
U
افتخار امیز
honorifics
U
افتخار امیز
I'm proud of you.
U
من بهت افتخار می کنم.
My pleasure.
U
باعث افتخار من است.
honorable service
U
خدمت افتخار امیز
I'm proud of you.
U
من بهت افتخار میکنم.
mark of d.
U
نشان امتیازیا افتخار
It is a source lf pride .
U
مایه افتخار است
With pleasure.
U
باعث افتخار من است.
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
U
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
head-shrinker
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
I have a carton of cigarettes
U
من یک ... دارم.
own a house
U
خانهای دارم
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
i wish to stay here
U
میل دارم ...
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
my a is 0 years
U
من 04سال دارم
I am standing by you . I am right behind you .
U
هوایت را دارم
it is in my recollection
U
یاد دارم
close the door please
U
خواهش دارم
I agree.
U
قبول دارم.
I need my e
U
من دوست دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
I have a headache.
U
من سر درد دارم.
I'm in doubt about it.
U
من بهش شک دارم.
i intend to stay here
U
خیال دارم که ...
i maintain
U
عقیده دارم که ...
i am p to know him
U
بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I am deae beat . I am tired out .
U
از خستگی دارم غش می کنم
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
I have cigar
U
من یک سیگار برگ دارم.
I have an appointment with the dentist.
U
با دندانساز قرار دارم
I owe her a grudge
U
حق دارم که با اولج باشم
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
I am positive that ...
U
من اطمینان کامل دارم که ...
I am over 50 years old.
U
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I feel nauseated.
U
حالت تهوع دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
U
دارم بالا میارم.
I believe in God.
U
من به خدا ایمان دارم.
I am staying at the hotel.
U
در هتل منزل دارم.
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
i am reluctant to go
U
اکراه دارم از رفتن
i stand to it that
U
جدا عقیده دارم که
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a hunch that
U
سخت گمان دارم که
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
i am on the wrong side of 0
U
من بیش از 05 سال دارم
i have a hunch that
U
بیم یافن ان دارم که ...
i am famishing
U
از گرسنگی دارم می میرم
i am busy at the moment
U
اکنون کار دارم
I have a pain in my chest.
U
سینه درد دارم
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
iam ill bested
U
موقعیت بدی دارم
i have a silk rug Štoo
U
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah
U
به شاه عرض دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time .
U
خیلی عجله دارم
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
i own to having done it
U
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i have worse to tell you
U
بدتر از این دارم که بشمابگویم
I would like to know the truth.
U
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i heed your help
U
به مساعدت شما احتیاج دارم
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
i have a suit to the shah
U
عریضه برای شاه دارم
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
do tell me
U
خواهش دارم بمن بگویید
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
I'm working on it.
U
دارم روش کار میکنم.
It pleases me.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I like it.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
I am going on twenty.
U
دارم می روم توی 20سالگی ؟
I live a very regular life .
U
زندگی خیلی منظمی دارم
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I'll need a plot of land .
U
یک قطعه زمین لازم دارم
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
I have a date with my fiandee.
U
با نامزدم قرار ملاقات دارم
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
i p to arrange an intrriew
U
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I would like to learn the truth.
U
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i please to do it
U
خوش دارم که این کار را بکنم
I'm sure we can come to some arrangement.
U
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I'm starving
[to death]
.
U
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I am looking for work ( ajob).
U
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i have as many books as you
U
کتاب شما دارید منهم دارم
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
I have a son your age.
U
پسری دارم بسن ( وسال) شما
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I intend to buy a car .
U
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
pray consider my case
U
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
i intend my son for the bar
U
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
My clothes are a witness to my poverty.
U
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Is there enough time to change trains?
U
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
From your lips to God's ears!
<idiom>
U
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
U
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
U
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK
U
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
it is not t.
U
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i suffer from headache
U
سردرد دارم دچار سردرد هستم
Now I'm starting to believe it.
U
دارم یواش یواش قبولش میکنم.
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
i know him by name
U
از اسم او را می شناسم
i know that place by sight
U
ببینم می شناسم
I know Tehran like the back of my hand .
U
تهران رامثل کف دستم می شناسم
I don't know any German people other than you.
U
من هیچ آلمانی به غیر از تو را نمی شناسم.
acquaintedness
U
اشنایی
acquaintances
U
اشنایی
friendships
U
اشنایی
friendship
U
اشنایی
familiarity
U
اشنایی
orientation
U
اشنایی
conversancy
U
اشنایی کامل
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
to keep one's distance
U
اشنایی نکردن
conversance
U
اشنایی کامل
inwarness
U
صمیمیت اشنایی
technologies
U
اشنایی باصول فنی
technology
U
اشنایی باصول فنی
to make friends with anyone
U
با کسی اشنایی یا دوستی
to make an a of any one
U
با کسی اشنایی کردن
strategics
U
اشنایی به حیلههای جنگی
he has no friends
U
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
pickup
U
هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
profession of arms
U
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com