English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to become inoperative U ازکارافتاده شدن
to cease to be in force U ازکارافتاده شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
down U ازکارافتاده
disabled U ازکارافتاده
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
kaput U منکوب ازکارافتاده
played out U ازکارافتاده
disabled <adj.> U ازکارافتاده
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
inoperative <adj.> U ازکارافتاده
out of service <adj.> U ازکارافتاده
unoperative <adj.> U ازکارافتاده
disabled <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
inoperative <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
out of service <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
unoperative <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
out of use <adj.> U ازکارافتاده
out of blast <adj.> U ازکارافتاده
not in use [American] <adj.> U ازکارافتاده
nonworking <adj.> U ازکارافتاده
out of use <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
out of blast <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
not in use [American] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
nonworking <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com