Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rebound hardness test
U
ازمایش سختی جهشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rebound hardness
U
سختی جهشی
hardness test
U
ازمایش سختی
drop hardness test
U
ازمایش سختی سقوطی
rockwell hardness test
U
ازمایش سختی راک ول
vickers hardness test
U
ازمایش سختی ویکرز
hardness testing machine
U
دستگاه ازمایش سختی
hardness tester
U
ازمایش کننده یا تستر سختی
joming test
U
ازمایش تعیین سختی فلزات
vicker's diamond hardness tester
U
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
to stand the racket
U
ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
directional stability
U
پایداری جهشی
saccadic movement
U
حرکت جهشی
temper
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
linear
U
برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
use testing
U
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assays
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test
U
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
test element
U
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
insulation test
U
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination
U
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test
U
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester
U
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
roughing
U
سختی
buckram
U
سختی
sternness
U
سختی
rigidity
U
سختی
difficulties
U
سختی
hardship
U
سختی
austerity
U
سختی
difficulty
U
سختی
steeliness
U
سختی
inflexibility
U
سختی
soreness
U
سختی
strictness
U
سختی
astingency
U
سختی
hardships
U
سختی
hardness
U
سختی
seriously
U
به سختی
heavily
U
به سختی
toughness
U
سختی
tenacity
U
سختی
arduousness
U
سختی
terribleness
U
سختی
aggravation
U
سختی
adamancy
U
سختی
adamancy
U
سر سختی
duress
U
سختی
stiffness
U
سختی
grievousness
U
سختی
hard lines
U
سختی
odburacy
U
سختی
hardily
U
به سختی
oppressiveness
U
سختی
hardiness
U
سختی
hardness of water
U
سختی اب
inexpiableness
U
سختی
intractability
U
سختی
intenseness
U
سختی
intension
U
سختی
inexorability
U
سختی
flintiness
U
سختی
intolerableness
U
سختی
long suffering
U
سختی کش
intensity
U
سختی
privation
U
سختی
induration
U
سختی
rigor
U
سختی
rigorism
U
سختی
rigors
U
سختی
rigour
U
سختی
rigours
U
سختی
rigorousness
U
سختی
impenetrableness
U
سختی
privations
U
سختی
severity
U
سختی
violence
U
سختی
inclemency
U
سختی
implacability
U
سختی
to suffer hardship
U
سختی کشیدن
imperviousness
U
سختی بی اعتنائی
hardenability
U
قابلیت سختی
thermosetting
U
سختی پذیر
softened
U
سختی را گرفتن
solidity
U
استواری سختی
refractorily
U
باسر سختی
stubbornness
U
سر سختی لجاجت
impact hardness
U
سختی برخورد
graveness
U
عبوسی سختی
temporary hardness
U
سختی موقت
strain hardness
U
سختی کشی
eburnation
U
عاجی سختی
strain hardness
U
سختی درجه
durometer
U
سختی سنج
depth of hardening zone
U
عمق سختی
depth of case
U
عمق سختی
softener
U
کاهنده سختی اب
tenacity coefficient
U
ضریب سختی
permanent hardness of water
U
سختی دایم اب
permanent hardness
U
سختی دائمی
gameness
U
جان سختی
painfulness
U
زحمت سختی
asperity
U
سختی ترشی
irreconcilability
U
سختی در عقیده
irreconcilableness
U
سختی در عقیده
narrow circumstances
U
تنگی سختی
acataposis
U
سختی بلع
addle
U
سختی گرفتاری
sclerometer
U
سختی سنج
hardly any
U
به سختی هیچ
[هر]
granite
U
سختی استحکام
duration
U
سختی بقاء
life of privation
U
زندگی در سختی
softens
U
سختی را گرفتن
stubbornly
U
از روی سر سختی
water hardness
U
درجه سختی آب
soften
U
سختی را گرفتن
resistance
U
سختی مخالفت
I hardly ate
U
من تو را سختی خوردم
thermoplastics
U
پلاستیک سختی ناپذیر
red hardness
U
سختی گرم سرخ
stressing
U
سختی پریشان کردن
quenching
U
ترساندن درجه سختی
the violence of a wind
U
سختی یاتندی باد
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
come down hard on
<idiom>
U
به سختی تنبه کردن
stresses
U
سختی پریشان کردن
stress
U
سختی پریشان کردن
to start with difficulty
U
به سختی روشن شدن
scleroscope hardness
U
دستگاه سختی سنج
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
to rub through or along
U
با سختی بسر بردن
heavy fighting is in progress
U
جنگ سختی جریان
hardly a child anymore
U
دیگر به سختی بچه ای
scratch hardness tester
U
ازمایشگر سختی خراش
to escape with life and limb
U
سختی رهایی جستن
scratch hardness
U
درجه سختی خراش
go for broke
<idiom>
U
به سختی تلاش کردن
thrust hardness
U
درجه سختی فشاری
thermoset
U
پلاستیک سختی ناپذیر
brinell hardness number
U
ضریب سختی برینل
let (someone) have it
<idiom>
U
شخصی را به سختی صدمه زدن
charley horse
U
سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
serverance allowance
U
حق پوشاک برای سختی هوا
dark horse
<idiom>
U
کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
to plow
[one's way]
through something
[American English]
U
با سختی در کاری جلو رفتن
English is not a hard language .
U
انگلیسی زبان سختی نیست
lift is full of troubles
U
زندگی را سراسر سختی است
pressed for time
<idiom>
U
با اشکال وبه سختی وقت
to get off lightly
U
بدون سختی رها یافتن
to get off easy
U
بدون سختی رها یافتن
to get off cheaply
U
بدون سختی رها یافتن
to pile up or on the agony
U
شرح اندوه یا سختی ای رازیادترکردن
thermoplast
U
پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
water softener
U
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
violence
U
شدت و تندی و سختی خشونت
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
pull through
U
در سختی بکسی کمک کردن
footed
U
سر تیر ماده سختی راقراردادن
irresistibleness
U
غیر قابل مقاومت بودن سختی
brinell hardness test
U
طریقه اندازه گیری سختی برینل
dutch uncle
U
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
to talk like a Dutch uncle to somebody
[American E]
<idiom>
U
کسی را به سختی راملامت کردن
[اصطلاح]
He is hard nut to crack .
U
آدم سختی (سخت گیری )است
give (someone) a hard time
<idiom>
U
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
dimension stock
U
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
carbonet hardness
U
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
durometer
U
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
to take the bull by the horns
U
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
accolade
U
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolades
U
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
high test
U
امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
U
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.
U
ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
lignum vi tae
U
یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
parkinsonism
U
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
tests
U
ازمایش
screening
U
ازمایش
assays
U
ازمایش
trials
U
ازمایش
vetting
U
ازمایش
checking
U
ازمایش
assay
U
ازمایش
experiments
U
ازمایش
examen
U
ازمایش
shy
U
ازمایش
shies
U
ازمایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com