English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
l like like U بازبا باز کند همجنس با همجنس پرواز
From top to bottom . From beginnong to end . U ازسر تا ته
anew U ازسر
iterant U ازسر گیرنده
headfirst U ازسر سراسیمه
iterative U ازسر گیرنده تکراری
rejuvenated U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenate U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenates U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenating U جوانی ازسر گرفتن
perfunctorily U بطور ازسر خود واکنی
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
seconds U نفر بعد ازسر گروه
seconding U نفر بعد ازسر گروه
seconded U نفر بعد ازسر گروه
second U نفر بعد ازسر گروه
congeneric U همجنس
cognate U همجنس
biotype U ژنوتیپ همجنس
homogeneously U بطور همجنس
homosexual U همجنس باز
isophilic U همجنس دوست
homogen U جزء همجنس
homosexual U همجنس خواه
homoerotism U همجنس خواهی
consubstantiate U همجنس کردن
homosexual U همجنس گرا
homosexuals U همجنس باز
gayest U همجنس خواه
gays U همجنس خواه
inversions U همجنس خواهی
gay U همجنس خواه
butch U همجنس باز
homosexuality U همجنس گرایی
homosexuality U همجنس خواهی
uranism U همجنس خواهی
assimilative U همجنس کننده
homosexuals U همجنس گرا
sapphism U همجنس خواهی
homosexuals U همجنس خواه
inversion U همجنس خواهی
gayer U همجنس خواه
tribadism U همجنس خواهی فاعلی
sapphism U همجنس خواهی زنان
tribade U همجنس خواه فاعلی
urning U در همجنس خواهی مردان
latent homosexuality U همجنس خواهی نهفته
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
homogen U گروه چند چیز همجنس
cannibals U جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibal U جانوری که همجنس خود را میخورد
physalis U عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
holophytic U تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
stylolite U ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
sound discipline U انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
from each other <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
each other U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
coupled U ترکیب با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
In for a penny, in for a pound. U آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
hand in hand U دست دردست یکدیگر
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
abut U به یکدیگر ضربه زدن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line U فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat U نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
rag rug U قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com