English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extrapolate U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pessimistically U ازروی بد بینی
hieromancy U طالع بینی ازروی قربانی
circumstantiate U امارات لازمه را تهیه کردن
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
prime facie evidence U قرائن فاهری
cumulative evidence U قرائن یا مدارک اضافی
circumstantiate U قرائن وامارت را بدست اوردن
presumption of fact U استنباط از روی امارات
United Arab Emirates U امارات متحده عربی
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
syllabicate U ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
can't see the forest for the trees <idiom> U ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
halterbreak U کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
septum U حفرههای بینی پره بینی
scheduled U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
prediction U از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
predictions U از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
to read people's hands U کف بینی کردن
anticipates U پیش بینی کردن
expecting U پیش بینی کردن
auguring U پیش بینی کردن
augur U پیش بینی کردن
augured U پیش بینی کردن
miscalculated U بدپیش بینی کردن
foresees U پیش بینی کردن
expects U پیش بینی کردن
preparation U پیش بینی کردن
expected U پیش بینی کردن
to make provision U پیش بینی کردن
dopes U پیش بینی کردن
dope U پیش بینی کردن
miscalculate U بدپیش بینی کردن
anticipated U پیش بینی کردن
anticipate U پیش بینی کردن
miscalculates U بدپیش بینی کردن
to blow one's nose U بینی پاک کردن
expect U پیش بینی کردن
miscalculating U بدپیش بینی کردن
preparations U پیش بینی کردن
augurs U پیش بینی کردن
second guess U پیش بینی کردن
second-guessed U پیش بینی کردن
second-guesses U پیش بینی کردن
second-guessing U پیش بینی کردن
foreshow U پیش بینی کردن
plan U پیش بینی کردن
nose-picking U انگشت کردن در بینی
plans U پیش بینی کردن
prognosticate U پیش بینی کردن
second-guess U پیش بینی کردن
forecast U پیش بینی کردن
foresee U پیش بینی کردن
anticipating U پیش بینی کردن
previse U پیش بینی کردن
forecasted U پیش بینی کردن
prevision U پیش بینی کردن
forecasts U پیش بینی کردن
miscalculating U پیش بینی غلط کردن
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
miscalculated U پیش بینی غلط کردن
miscalculate U پیش بینی غلط کردن
miscalculates U پیش بینی غلط کردن
antedates U پیش بینی کردن جلوانداختن
to provide for old age U پیش بینی روزگارپیری را کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
antedate U پیش بینی کردن جلوانداختن
antedated U پیش بینی کردن جلوانداختن
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preselect U پیش بینی موضع کردن
snuffling U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffles U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
snuffled U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasted U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts U براورد کردن از قبل پیش بینی
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
forecast U براورد کردن از قبل پیش بینی
snuffle U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
emunctory U مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
from U ازروی
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
constantly U ازروی ثبات
by i U ازروی ندانستگی
irefully U ازروی تندی
irreligiously U ازروی بی دینی
courageously U ازروی جرات
circumspectly U ازروی احتیاط
muddily U ازروی گیجی
dissolute U ازروی هرزگی
discontentedly U ازروی نارضایتی
impatiently U ازروی بی صبری
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
by the book U ازروی کتاب
open mindldly U ازروی بی تعصبی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
disingenuously U ازروی تزویر
blunderingly U ازروی اشتباه
dishonorable U ازروی بی شرمی
disgustedly U ازروی بیزاری
blamelessly U ازروی بی گناهی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
discursively U ازروی استدلال
irreverently U ازروی بی حرمتی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
antagonistically U ازروی رقابت
querulousy U ازروی کج خلقی
contumaciously U ازروی سرکشی
politicly U ازروی مصلحت
corruptly U ازروی تباهی
crookedly U ازروی نادرستی
to get off U برخاستن ازروی
glaringly U ازروی خودنمائی
irritably U ازروی تندمزاجی
brotherly U ازروی دوستی
powerlessly U ازروی ضعف
inexorably U ازروی سنگدلی
submissively U ازروی فروتنی
mystically U ازروی تصوف
deridingly U ازروی ریشخند
perfidiously U ازروی خیانت
basely U ازروی پستی
pettishly U ازروی کج خلقی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
incontinently U ازروی بی عفتی
considerately U ازروی ملاحظه
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
irritably U ازروی تندی
huffily U ازروی زودرنجی
glozingly U ازروی مداهنه
flippantly U ازروی سبکی
in the abstract U ازروی تجرید
enterprisingly U ازروی توکل
finically U ازروی وسواس
despondingly U ازروی افسردگی
despondently U ازروی افسردگی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
rakishly U ازروی هرزگی
flightily U ازروی بوالهوسی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
surest U ازروی یقین
surer U ازروی یقین
distractedly U ازروی گیجی
subtly U ازروی زیرکی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
illy U ازروی بد خواهی
huffily U ازروی کج خلقی
excursively U ازروی بی ترتیبی
facetiously U ازروی شوخی
puerilely U ازروی بچگی
childishly U ازروی بچگی
fatuously U ازروی بیشعوری
headily U ازروی خودسری
experientially U ازروی تجربه
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
preponderantly U ازروی فضیلت
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
equivocally U ازروی ایهام
ill naturedly U ازروی بد خویی
inexactly U ازروی بی دقتی
sure U ازروی یقین
stupidly U ازروی نادانی
lightly U ازروی بی علاقگی
joyfully U ازروی خوشحالی
dissolutely U ازروی هرزگی
insesately U ازروی بیحسی
distastefully U ازروی بی رغبتی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com