English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
obedience U فرمانبرداری
orderliness U فرمانبرداری
subordination U فرمانبرداری
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
obey U فرمانبرداری کردن
obeyed U فرمانبرداری کردن
obeys U فرمانبرداری کردن
submission U فرمانبرداری اطاعت
obeying U فرمانبرداری کردن
submissively U از روی فرمانبرداری
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
serviced U اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service U اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
obsequy U مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
from U ازروی
contextually U ازروی قراین
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
constrainedly U ازروی اجبار
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
considerately U ازروی ملاحظه
flatulently U ازروی لاف
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
evadingly U ازروی تجاهل
equivocally U ازروی ایهام
enterprisingly U ازروی توکل
discursively U ازروی استدلال
discontentedly U ازروی نارضایتی
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dissolutely U ازروی هرزگی
deridingly U ازروی ریشخند
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
crookedly U ازروی نادرستی
corruptly U ازروی تباهی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
contumaciously U ازروی سرکشی
doubliy U ازروی تزویر
disgustedly U ازروی بیزاری
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
floutingly U ازروی اهانت
fractiously U ازروی کج خلقی
frivolously U ازروی نادانی
insesately U ازروی بی عاطفگی
irefully U ازروی تندی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
muddily U ازروی گیجی
mystically U ازروی تصوف
open mindldly U ازروی بی تعصبی
perfidiously U ازروی خیانت
pettishly U ازروی کج خلقی
querulousy U ازروی کج خلقی
politicly U ازروی مصلحت
powerlessly U ازروی ضعف
profligately U ازروی هرزگی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
submissively U ازروی فروتنی
to get off U برخاستن ازروی
insesately U ازروی بیحسی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
glozingly U ازروی مداهنه
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
irreverently U ازروی بی حرمتی
circumspectly U ازروی احتیاط
irritably U ازروی تندمزاجی
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
rakishly U ازروی هرزگی
joyfully U ازروی خوشحالی
courageously U ازروی جرات
flippantly U ازروی سبکی
preponderantly U ازروی فضیلت
empirically U ازروی شارلاتانی
pessimistically U ازروی بد بینی
distractedly U ازروی گیجی
shabbily U ازروی پستی
brotherly U ازروی دوستی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
irritably U ازروی تندی
despondingly U ازروی افسردگی
despondently U ازروی افسردگی
lightly U ازروی بی علاقگی
economically U ازروی اقتصاد
surest U ازروی یقین
impatiently U ازروی بی صبری
glaringly U ازروی خودنمائی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
inadequately U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
basely U ازروی پستی
sure U ازروی یقین
blamelessly U ازروی بی گناهی
surer U ازروی یقین
blunderingly U ازروی اشتباه
grammatically U ازروی دستور
by i U ازروی ندانستگی
by the book U ازروی کتاب
dissolute U ازروی هرزگی
huffily U ازروی کج خلقی
huffily U ازروی زودرنجی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
constantly U ازروی ثبات
stupidly U ازروی نادانی
inexorably U ازروی سنگدلی
antagonistically U ازروی رقابت
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
bucks U ازروی خرک پریدن
piggishly U ازروی خوک منشی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
nattily U ازروی زبر دستی
phonologically U ازروی صدا شناسی
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
inexpertly U ازروی ناشی گری
papistically U ازروی پاپ پرستی
buck U ازروی خرک پریدن
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
peaceably U ازروی صلح جویی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
rancorously U ازروی کینه وبغض
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
systematically U ازروی یک اسلوب معین
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
get over U ازروی چیزی گذشتن
vanally U ازروی پستی مزدوروار
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
well advised U ازروی عقل و منطق
fierily U ازروی اتش مزاجی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
cravenly U ازروی ترس وپستی
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
flightily U ازروی تلون مزاج
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
glibly U ازروی چرب زبانی
genealogically U ازروی نسبت نامه
by the piece U ازروی کار کرد
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
endophagous U تغذیه کننده ازروی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
He obeyed from fear. U ازروی ترس اطاعت کرد
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
hurdles U مسابقه پرش ازروی مانع
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
chastely U ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
condescendingly U ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
disinterestedly U ازروی بی طرفی یابی علاقگی
contemptuously U بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com