English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unreasonably U بناحق
unjustly U بناحق
miscast U بناحق انداختن
misvalue U بناحق براورد کردن
misestimate U بناحق تقویم کردن
injustices U بی عدالتی
injustice U بی عدالتی
outraging U بی عدالتی کردن
outrages U بی عدالتی کردن
outrage U بی عدالتی کردن
outraged U بی عدالتی کردن
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
you do me injustice U در باره من بی عدالتی می کنید
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
to make r. for a wrong U بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from U ازروی
equivocally U ازروی ایهام
enterprisingly U ازروی توکل
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
floutingly U ازروی اهانت
floutingly U ازروی استهزاء
flightily U ازروی بوالهوسی
flatulently U ازروی لاف
flatulently U ازروی نفخ
finically U ازروی وسواس
evadingly U ازروی تجاهل
contumaciously U ازروی سرکشی
fatuously U ازروی بیشعوری
facetiously U ازروی شوخی
emulously U ازروی هم چشمی
egotistically U ازروی خودبینی
doubliy U ازروی تزویر
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
considerately U ازروی ملاحظه
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
corruptly U ازروی تباهی
crookedly U ازروی نادرستی
deridingly U ازروی ریشخند
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
disgustedly U ازروی بیزاری
circumspectly U ازروی احتیاط
fractiously U ازروی کج خلقی
insesately U ازروی بی عاطفگی
irefully U ازروی تندی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreverently U ازروی بی حرمتی
politicly U ازروی مصلحت
muddily U ازروی گیجی
mystically U ازروی تصوف
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
perfidiously U ازروی خیانت
pettishly U ازروی کج خلقی
querulousy U ازروی کج خلقی
powerlessly U ازروی ضعف
profligately U ازروی هرزگی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
submissively U ازروی فروتنی
insesately U ازروی بیحسی
inexactly U ازروی بی دقتی
indecisively U ازروی دو دلی
frivolously U ازروی نادانی
glozingly U ازروی مداهنه
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
to get off U برخاستن ازروی
constantly U ازروی ثبات
courageously U ازروی جرات
grammatically U ازروی دستور
distractedly U ازروی گیجی
shabbily U ازروی پستی
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
rakishly U ازروی هرزگی
joyfully U ازروی خوشحالی
preponderantly U ازروی فضیلت
inquisitively U ازروی کنجکاوی
irritably U ازروی تندمزاجی
huffily U ازروی زودرنجی
sure U ازروی یقین
huffily U ازروی کج خلقی
inexorably U ازروی سنگدلی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
dissolute U ازروی هرزگی
irritably U ازروی تندی
surest U ازروی یقین
inefficiently U ازروی بی عرضگی
basely U ازروی پستی
stupidly U ازروی نادانی
by the book U ازروی کتاب
by i U ازروی ندانستگی
antagonistically U ازروی رقابت
blamelessly U ازروی بی گناهی
blunderingly U ازروی اشتباه
surer U ازروی یقین
inefficiently U ازروی بی کفایتی
pessimistically U ازروی بد بینی
empirically U ازروی شارلاتانی
inadequately U ازروی بی کفایتی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
bucks U ازروی خرک پریدن
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
nattily U ازروی زبر دستی
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
papistically U ازروی پاپ پرستی
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
peaceably U ازروی صلح جویی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
by the piece U ازروی کار کرد
systematically U ازروی یک اسلوب معین
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
inexpertly U ازروی ناشی گری
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
get over U ازروی چیزی گذشتن
glibly U ازروی چرب زبانی
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
fierily U ازروی اتش مزاجی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
cravenly U ازروی ترس وپستی
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
well advised U ازروی عقل و منطق
endophagous U تغذیه کننده ازروی
vanally U ازروی پستی مزدوروار
rancorously U ازروی کینه وبغض
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
phonologically U ازروی صدا شناسی
buck U ازروی خرک پریدن
genealogically U ازروی نسبت نامه
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
piggishly U ازروی خوک منشی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
flightily U ازروی تلون مزاج
with a powder U ازروی بی پروایی تند ناگهان
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
contemptuously U بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
distractedly U اشفته وار ازروی حیرت
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
He obeyed from fear. U ازروی ترس اطاعت کرد
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com