English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
distastefully U ازروی بی رغبتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disrelish U بی رغبتی
distaste U بی رغبتی
disinclination U بی رغبتی
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from U ازروی
contumaciously U ازروی سرکشی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
disgustedly U ازروی بیزاری
discursively U ازروی استدلال
discontentedly U ازروی نارضایتی
illy U ازروی بد خواهی
deridingly U ازروی ریشخند
crookedly U ازروی نادرستی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
corruptly U ازروی تباهی
incontinently U ازروی بی عفتی
contextually U ازروی قراین
constrainedly U ازروی اجبار
antagonistically U ازروی رقابت
inefficiently U ازروی بی عرضگی
basely U ازروی پستی
blamelessly U ازروی بی گناهی
blunderingly U ازروی اشتباه
by i U ازروی ندانستگی
by the book U ازروی کتاب
inexactly U ازروی بی دقتی
circumspectly U ازروی احتیاط
indelicately U ازروی بی نزاکتی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
indecisively U ازروی دو دلی
indecently U ازروی بی شرمی
considerately U ازروی ملاحظه
stupidly U ازروی نادانی
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredly U ازروی بد خویی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
heretically U ازروی فسادعقیده
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
glozingly U ازروی مداهنه
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
excursively U ازروی بی ترتیبی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
in the abstract U ازروی تجرید
disobilgingly U ازروی نامهربانی
frivolously U ازروی نادانی
headily U ازروی خودسری
dissolutely U ازروی هرزگی
dizzily U ازروی گیجی
doubliy U ازروی تزویر
immorally U از ازروی بد اخلاقی
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
ill naturedly U ازروی بد خویی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
fractiously U ازروی کج خلقی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
dissolute U ازروی هرزگی
pettishly U ازروی کج خلقی
perfidiously U ازروی خیانت
distractedly U ازروی گیجی
impatiently U ازروی بی صبری
shabbily U ازروی پستی
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
irritably U ازروی تندی
rakishly U ازروی هرزگی
querulousy U ازروی کج خلقی
to get off U برخاستن ازروی
inexorably U ازروی سنگدلی
grammatically U ازروی دستور
huffily U ازروی کج خلقی
huffily U ازروی زودرنجی
submissively U ازروی فروتنی
constantly U ازروی ثبات
purposelessly U ازروی بی مقصودی
profligately U ازروی هرزگی
powerlessly U ازروی ضعف
politicly U ازروی مصلحت
preponderantly U ازروی فضیلت
irritably U ازروی تندمزاجی
open mindldly U ازروی بی تعصبی
surer U ازروی یقین
puerilely U ازروی بچگی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreligiously U ازروی بی دینی
joyfully U ازروی خوشحالی
irefully U ازروی تندی
childishly U ازروی بچگی
empirically U ازروی شارلاتانی
sure U ازروی یقین
pessimistically U ازروی بد بینی
inadequately U ازروی بی کفایتی
insesately U ازروی بی عاطفگی
insesately U ازروی بیحسی
subtly U ازروی زیرکی
muddily U ازروی گیجی
surest U ازروی یقین
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
courageously U ازروی جرات
irreverently U ازروی بی حرمتی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
inquisitively U ازروی کنجکاوی
flippantly U ازروی سبکی
mystically U ازروی تصوف
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
get over U ازروی چیزی گذشتن
vanally U ازروی پستی مزدوروار
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
genealogically U ازروی نسبت نامه
well advised U ازروی عقل و منطق
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
nattily U ازروی زبر دستی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
papistically U ازروی پاپ پرستی
peaceably U ازروی صلح جویی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
phonologically U ازروی صدا شناسی
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
piggishly U ازروی خوک منشی
rancorously U ازروی کینه وبغض
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
endophagous U تغذیه کننده ازروی
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
by the piece U ازروی کار کرد
cravenly U ازروی ترس وپستی
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
glibly U ازروی چرب زبانی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
buck U ازروی خرک پریدن
bucks U ازروی خرک پریدن
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
systematically U ازروی یک اسلوب معین
flightily U ازروی تلون مزاج
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
fierily U ازروی اتش مزاجی
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
scurries U حرکت ازروی دست پاچگی
scurrying U حرکت ازروی دست پاچگی
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
scurry U حرکت ازروی دست پاچگی
scurried U حرکت ازروی دست پاچگی
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
hurdles U مسابقه پرش ازروی مانع
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
fiendishly U ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
contemptuously U بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
elenchus U رد ازروی قیاس و صغری وکبری
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
fawningly U ازروی سبزی پاک کنی
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
hieromancy U طالع بینی ازروی قربانی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com