Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7316 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
immodestly
U
ازروی بی حیایی گستاخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immodesty
U
بی حیایی
barefacedness
U
بی حیایی گستاخی
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
presumptuously
U
گستاخانه
pertly
U
گستاخانه
perkily
U
گستاخانه
boldly
U
گستاخانه
impudently
U
گستاخانه
curtly
U
گستاخانه
rudely
U
گستاخانه
saucily
U
گستاخانه
flippantly
U
گستاخانه
impertinently
U
گستاخانه فضولانه
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
sass
U
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
from
U
ازروی
experientially
U
ازروی تجربه
fatuously
U
ازروی بیشعوری
facetiously
U
ازروی شوخی
floutingly
U
ازروی اهانت
flatulently
U
ازروی لاف
crookedly
U
ازروی نادرستی
floutingly
U
ازروی استهزاء
finically
U
ازروی وسواس
flatulently
U
ازروی نفخ
flightily
U
ازروی بوالهوسی
excursively
U
ازروی بی ترتیبی
evadingly
U
ازروی تجاهل
equivocally
U
ازروی ایهام
dishonorable
U
ازروی بی شرمی
disgustedly
U
ازروی بیزاری
discontentedly
U
ازروی نارضایتی
deridingly
U
ازروی ریشخند
corruptly
U
ازروی تباهی
contumaciously
U
ازروی سرکشی
contextually
U
ازروی قراین
constrainedly
U
ازروی اجبار
disingenuously
U
ازروی تزویر
disobilgingly
U
ازروی نامهربانی
discursively
U
ازروی استدلال
enterprisingly
U
ازروی توکل
emulously
U
ازروی هم چشمی
egotistically
U
ازروی خودبینی
doubliy
U
ازروی تزویر
dizzily
U
ازروی گیجی
distastefully
U
ازروی بی رغبتی
dissolutely
U
ازروی هرزگی
considerately
U
ازروی ملاحظه
fractiously
U
ازروی کج خلقی
frivolously
U
ازروی نادانی
insesately
U
ازروی بی عاطفگی
irefully
U
ازروی تندی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
irresolutely
U
ازروی بی تصمیمی
irreverently
U
ازروی بی حرمتی
muddily
U
ازروی گیجی
mystically
U
ازروی تصوف
politicly
U
ازروی مصلحت
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
U
ازروی بی تعصبی
perfidiously
U
ازروی خیانت
pettishly
U
ازروی کج خلقی
querulousy
U
ازروی کج خلقی
powerlessly
U
ازروی ضعف
profligately
U
ازروی هرزگی
purposelessly
U
ازروی بی مقصودی
submissively
U
ازروی فروتنی
insesately
U
ازروی بیحسی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
glozingly
U
ازروی مداهنه
headily
U
ازروی خودسری
heretically
U
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
U
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
U
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
U
ازروی بد خویی
indecently
U
ازروی بی شرمی
ill humouredly
U
ازروی بدخلقی
ill humouredness
U
ازروی بد خلقی
ill naturedly
U
ازروی بد خویی
illy
U
ازروی بد خواهی
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
U
ازروی تجرید
inconstantly
U
ازروی بی ثباتی
incontinently
U
ازروی بی عفتی
indecisively
U
ازروی دو دلی
indelicately
U
ازروی بی نزاکتی
to get off
U
برخاستن ازروی
preponderantly
U
ازروی فضیلت
despondingly
U
ازروی افسردگی
glaringly
U
ازروی خودنمائی
lightly
U
ازروی بی علاقگی
rakishly
U
ازروی هرزگی
economically
U
ازروی اقتصاد
empirically
U
ازروی شارلاتانی
pessimistically
U
ازروی بد بینی
inadequately
U
ازروی بی کفایتی
impatiently
U
ازروی بی صبری
inefficiently
U
ازروی بی کفایتی
grammatically
U
ازروی دستور
puerilely
U
ازروی بچگی
irritably
U
ازروی تندی
courageously
U
ازروی جرات
distractedly
U
ازروی گیجی
shabbily
U
ازروی پستی
dissolute
U
ازروی هرزگی
brotherly
U
ازروی دوستی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
inexorably
U
ازروی سنگدلی
flippantly
U
ازروی سبکی
irritably
U
ازروی تندمزاجی
subtly
U
ازروی زیرکی
childishly
U
ازروی بچگی
impatiently
U
ازروی ناشکیبایی
inefficiently
U
ازروی بی عرضگی
basely
U
ازروی پستی
constantly
U
ازروی ثبات
blamelessly
U
ازروی بی گناهی
blunderingly
U
ازروی اشتباه
sure
U
ازروی یقین
by i
U
ازروی ندانستگی
by the book
U
ازروی کتاب
circumspectly
U
ازروی احتیاط
surest
U
ازروی یقین
surer
U
ازروی یقین
cold heartedly
U
ازروی بی عاطفگی
antagonistically
U
ازروی رقابت
despondently
U
ازروی افسردگی
joyfully
U
ازروی خوشحالی
huffily
U
ازروی کج خلقی
huffily
U
ازروی زودرنجی
stupidly
U
ازروی نادانی
buck
U
ازروی خرک پریدن
out of mere freak
U
صرفا ازروی بوالهوسی
hat in hand
U
چاپلوسانه ازروی پستی
peaceably
U
ازروی صلح جویی
piggishly
U
ازروی خوک منشی
bucks
U
ازروی خرک پریدن
papistically
U
ازروی پاپ پرستی
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
iniquitously
U
ازروی بی عدالتی بناحق
inadvertenly
U
ازروی عدم توجه
inexpertly
U
ازروی کار ناشناسی
impatiently
U
ازروی بیطاقتی باشتیاق
inertly
U
ازروی بیحالی یا تنبلی
in a partisan spirit
U
طرفدارانه ازروی تعصب
perspicaciously
U
بفراست ازروی فراست
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
phonologically
U
ازروی صدا شناسی
nattily
U
ازروی زبر دستی
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
commandingly
U
باتوانایی ازروی قدرت
glibly
U
ازروی چرب زبانی
well advised
U
ازروی عقل و منطق
with a bad grace
U
به اکراه ازروی بی میلی
petulantly
U
ازروی تندی یا کج خلقی
endophagous
U
تغذیه کننده ازروی
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
duty call
U
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
adherently
U
هواخواهانه ازروی تابعیت
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
by the piece
U
ازروی کار کرد
crassly
U
ازروی زمختی یاکودنی
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
contritely
U
ازروی توبه وپشیمانی
vanally
U
ازروی پستی مزدوروار
feignedly
U
ازروی بهانه باتزویر
genealogically
U
ازروی نسبت نامه
rancorously
U
ازروی کینه وبغض
flauntingly
U
باجلوه ازروی خودنمایی
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
fierily
U
ازروی اتش مزاجی
fractiously
U
ازروی سرکشی عبوسانه
cravenly
U
ازروی ترس وپستی
roguishly
U
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
flightily
U
ازروی تلون مزاج
fictitiously
U
ازروی جعل بطورعاریتی
flashily
U
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
the quilt slipped off the bed
U
لحاف ازروی رختخواب
overbearingly
U
ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
exclaim
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed
U
ازروی تعجب فریاد زدن
passive obedience
U
فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
politicly
U
مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
hurdles
U
مسابقه پرش ازروی مانع
to raise the v
U
توری یانقاب ازروی برداشتن
hurdle
U
مسابقه پرش ازروی مانع
persuasion
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
persuasions
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
philanthropically
U
ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
distractedly
U
اشفته وار ازروی حیرت
with a powder
U
ازروی بی پروایی تند ناگهان
He obeyed from fear.
U
ازروی ترس اطاعت کرد
contemptuously
U
بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com