English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encouragingly U ازراه تشویق
piggishly U ازروی خوک منشی
hauteur U بزرگ منشی
particianship U بزرگ منشی
gentlemanly U از روی بزرگ منشی
lordliness U بزرگ منشی مناعت
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
secretary U منشی
actuaries U منشی
secretaries U منشی
characteristically U منشی
actuary U منشی
characteristic U منشی
doggery U سگ منشی
clerks U منشی
penman U منشی
clerk U منشی
amanuensis U منشی
score keeper U منشی
company secretary U منشی شرکت
gentility U اقا منشی
manorialism U ارباب منشی
piggishness U خوک منشی
puerilism U کودک منشی
secretary of embassy U منشی سفارت
flag secretary U منشی تیمسار
clerkship U منشی گری
drafter U منشی پیام
lordliness U لرد منشی
character trait U صفت منشی
queenliness U ملکه منشی
beggarliness U گدا منشی
sacerdocy U کشیش منشی
secretaryship U منشی گری
kingliness U شاه منشی
pervertible U ازراه در رو
meanness U گدا منشی خست
clerk of the course U منشی گروه داوران
heretically U ازراه رفض
foully U ازراه خیانت
by indirection U ازراه تقلب
conjugally U ازراه زناشویی
introspectively U ازراه خودنگری
diagnostically U ازراه تشخیص
by ear U ازراه گوش
paraphrastically U ازراه تفسیر
inquiringly U ازراه بازجویی
by courtesy U ازراه التفات
inquiringly U ازراه استفسار
intuitively U ازراه کشف
gymnastically U ازراه ورزش
intuitively U ازراه انتقال
by sea U ازراه دریا
exegetically U ازراه تفسیر
catechist U ازراه پرسش
posteriori U ازراه استقرار
algebraically U ازراه جبر
interposingly U ازراه مداخله
controversially U ازراه مباحثه
interrogatively U ازراه پرسش
offensively U ازراه تهاجم
intuitively U ازراه برهانی
demonstratively U ازراه اثبات
inferentially U ازراه استنباط
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
scribes U کاتب نسخههای خطی منشی
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
scribe U کاتب نسخههای خطی منشی
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
basophobia U هراس ازراه رفتن
inferentially U ازراه نتیجه گیری
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
glozingly U ازراه عیب پوشی
philosophically U ازراه حکمت دوستی
professionally U ازراه پیشه یاکسب
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
catechization U ازراه سئوال وجواب
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
long distance U ازراه دور تلفن کردن
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
persuasions U تشویق
persuasion U تشویق
encouragement U تشویق
eulogies U تشویق
abet U تشویق
exhortation U تشویق
eulogy U تشویق
abetted U تشویق
abetting U تشویق
abets U تشویق
cheers U تشویق
cheered U تشویق
cheer U تشویق
to put a premium on U تشویق کردن
eulogises U تشویق کردن
inspiriting U تشویق کننده
eulogising U تشویق کردن
take heart <idiom> U تشویق شدن
eulogizes U تشویق کردن
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
eulogize U تشویق کردن
inspirit U تشویق کردن
eulogized U تشویق کردن
abets U تشویق تقویت
applause U تشویق و تمجید
cheered U تشویق کردن
cheer U تشویق کردن
persuadable U قابل تشویق
countenance U تشویق کردن
abetting U تشویق تقویت
reanimate U تشویق کردن
encouraged U تشویق کردن
eulogizing U تشویق کردن
cheers U تشویق کردن
eulogised U تشویق کردن
abetted U تشویق تقویت
encourage U تشویق کردن
countenanced U تشویق کردن
encouage U تشویق کردن
encourager U تشویق کننده
encourage U تشویق کردن
encourages U تشویق کردن
countenances U تشویق کردن
lead on <idiom> U تشویق موزیانه
elate U تشویق کردن
countenance [encourage] U تشویق کردن
hearten U تشویق کردن
lead on U تشویق کردن
embolden U تشویق کردن
countenancing U تشویق کردن
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
unit awards U تشویق نامه یکانی
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
acclamation U آفرین [تشویق] [تحسین]
exhorted U تشویق و ترغیب کردن
exhorting U تشویق و ترغیب کردن
protreptic U تشویق کننده نصیحت
cheerleaders U سر دستهی تشویق کنندگان
cheerleader U سر دستهی تشویق کنندگان
exhort U تشویق و ترغیب کردن
exhorts U تشویق و ترغیب کردن
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
you tell'em <idiom> U تشویق شخص دربیان گفتهها
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
overpraise U بیش از حد تشویق و تحسین کردن
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
oversell U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
overselling U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversells U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
he inspirited me to do it U مرا بکردن ان کار تشویق کرد
oversold U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com