English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wedder U ازدواج کننده
aligner U هم تراز کننده
leveling effect U اثر هم تراز کننده
balancing motor U موتور تراز کننده
card aligner U هم تراز کننده کارت
mails U باپست فرستادن
by next mail U باپست اینده
mail U باپست فرستادن
mailable U قابل ارسال باپست
spirit level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
camper level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bubble level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
contours U خطوط تراز یا منحنیهای تراز
storage level U تراز ذخیره تراز مخزن
levelled U تراز کردن تراز
level U تراز کردن تراز
levels U تراز کردن تراز
leveled U تراز کردن تراز
marriageable age U ازدواج
matrimony U ازدواج
marriages U ازدواج
marriage U ازدواج
spousal U ازدواج
hymen U ازدواج
hymens U ازدواج
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
premarital U پیش از ازدواج
single U ازدواج نکرده
gamophobia U ازدواج هراسی
nullity of marriage U بطلان ازدواج
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
misogamy U ازدواج ستیزی
post nuptial U بعد از ازدواج
join U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
soles U ازدواج نکرده
sole U ازدواج نکرده
marries U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
misogamy U بیزاری از ازدواج
civil marriages U ازدواج محضری
registration of marriage U ثبت ازدواج
match U ازدواج زورازمایی
matches U ازدواج زورازمایی
wedded U ازدواج کرده
wedded U وابسته به ازدواج
matrimonial U مربوط به ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
civil marriage U ازدواج محضری
wive U ازدواج کردن
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
to take to wife U ازدواج کردن با
termination of marriage U فسخ ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
remarriages U ازدواج مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
affiance U پیمان ازدواج
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriage bed U قباله ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
mesalliance U ازدواج با زیردستان
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
marriage registry U دفتر ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
newlywed U تازه ازدواج کرده
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
nubile U قابل ازدواج و همسری
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
flushing U تراز
quadrant U تراز
levels U تراز
f. with the woll U تراز
levels U هم تراز
balances U تراز
leveled U تراز
balancing U تراز
level with each other U در یک تراز
graphical site table U خط کش تراز
balance U تراز
surface plate U تراز
degenerated U هم تراز
leveled U هم تراز
sites U تراز
flush U تراز
yokefellow U هم تراز
levelling straightedge U خط کش تراز
spirit levels U تراز
sited U تراز
water level U تراز اب
levelled U تراز
spirit level U تراز
degenerating U هم تراز
site U تراز
level U هم تراز
degenerates U هم تراز
bottom level U تراز کف
level U تراز
degenerate U هم تراز
levelled U هم تراز
flushes U تراز
even U تراز مساوی
visible balance U تراز اشکار
visible balance U تراز مرئی
background level U تراز زمینه
spirit levels U تراز حبابدار
site scale U طبله تراز
level surface U سطح تراز
builder level U تراز بنایی
balances U تراز همیاری
contour lines U منحنی تراز
water level observation U بررسی تراز اب
allowable level U تراز مجاز
water level recorder U تراز نگار اب
level buble U حباب تراز
fermi characteristic energy level U تراز فرمی
trophic level U تراز خوراکی
water level gage U تراز سنج
elevation quadrant U تراز تیر
cross level buble U حباب تراز
justify U هم تراز کردن
justifying U هم تراز کردن
levelling staff U شاخص تراز
spirit level U تراز حبابدار
balance sheet U تراز نامه
quadrantal U مربوط به تراز
fermi level U تراز فرمی
storage level U تراز خزانه
excitation state U تراز تحریک
exceptional water level U تراز استثنایی اب
contourline U منحنی تراز
contour line U منحنی تراز
behinds U عقب تراز
cross level U تراز کردن
behind U عقب تراز
elevation quadrant U تراز ربعی
white level U تراز سفید
aligning edge U لبه هم تراز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com