Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disroot
U
ازجای خودبیرون کردن راندن
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
maneuver
U
حرکت دادن یاحرکت کردن
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
bytes
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
trap
U
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
moves
U
حرکت دادن
move
U
حرکت دادن
stir up
<idiom>
U
حرکت دادن
shifts
U
حرکت دادن
shift
U
حرکت دادن
movement
U
حرکت دادن
shifted
U
حرکت دادن
moved
U
حرکت دادن
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
scurrying
U
بسرعت حرکت دادن
propels
U
بردن حرکت دادن
propelled
U
بردن حرکت دادن
propel
U
بردن حرکت دادن
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
scurry
U
بسرعت حرکت دادن
route
U
فرمان حرکت دادن
moveable
U
قابل حرکت دادن
routes
U
فرمان حرکت دادن
coursed
U
بسرعت حرکت دادن
course
U
بسرعت حرکت دادن
scurries
U
بسرعت حرکت دادن
scurried
U
بسرعت حرکت دادن
courses
U
بسرعت حرکت دادن
moom umjigigi
U
حرکت دادن بدن
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
commercial water movement
U
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
stirred
U
حرکت دادن بهم زدن
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
stirs
U
حرکت دادن بهم زدن
stir
U
حرکت دادن بهم زدن
traversed
U
حرکت دادن لوله در سمت
whiff
U
باصدای پف حرکت دادن وزیدن
advance
U
حرکت دادن چیزی به جلو
advances
U
حرکت دادن چیزی به جلو
advancing
U
حرکت دادن چیزی به جلو
stirrings
U
حرکت دادن بهم زدن
traversing
U
حرکت دادن لوله در سمت
traverses
U
حرکت دادن لوله در سمت
traverse
U
حرکت دادن لوله در سمت
rouse
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
papers
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
give free rein to
<idiom>
U
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
scull
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papered
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
yawed
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
papering
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
rouses
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
slew
U
حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
paper
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
yaw
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
sculled
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
DFD
U
نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
cursor tracking
U
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
windage
U
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
joysticks
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
friction feed
U
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
mechanical mouse
U
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
hanger
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passes
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
indenting
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
CDs
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
indents
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
CD
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
hangers
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
blank
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
pass
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
aerodynamics
U
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
sail
U
حرکت کردن
skewing
U
کج حرکت کردن
waggle
U
حرکت کردن
sailings
U
حرکت کردن
departures
U
حرکت کردن
departure
U
حرکت کردن
waggling
U
حرکت کردن
to bear oneself
U
حرکت کردن
sailed
U
حرکت کردن
skews
U
کج حرکت کردن
waggled
U
حرکت کردن
to weigh anchor
U
حرکت کردن
inch
U
حرکت کردن
waggles
U
حرکت کردن
moved
U
حرکت کردن
get under way
U
حرکت کردن
whir
U
حرکت کردن
move
U
حرکت کردن
moves
U
حرکت کردن
skew
U
کج حرکت کردن
have way on
U
حرکت کردن
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
underway
U
در حال حرکت کردن
darting
U
بسرعت حرکت کردن
sail
U
با نازوعشوه حرکت کردن
submarines
U
زیردریا حرکت کردن
submarine
U
زیردریا حرکت کردن
make leeway
U
حرکت پهلویی کردن
dart
U
بسرعت حرکت کردن
to move on
U
واداربه حرکت کردن
to make an early start
U
زود حرکت کردن
crab
U
به پهلو حرکت کردن
lazier
U
باکندی حرکت کردن
laziest
U
باکندی حرکت کردن
lazy
U
باکندی حرکت کردن
spanks
U
با سرعت حرکت کردن
crabs
U
به پهلو حرکت کردن
spank
U
با سرعت حرکت کردن
spanked
U
با سرعت حرکت کردن
larrup
U
سنگین حرکت کردن
trailing
U
بدنبال حرکت کردن
trails
U
بدنبال حرکت کردن
infile
U
به ستون دو حرکت کردن
range
U
سیر و حرکت کردن
ranges
U
سیر و حرکت کردن
lugs
U
سنگین حرکت کردن
to bolt
U
ناگهانی حرکت کردن
lugging
U
سنگین حرکت کردن
lug
U
سنگین حرکت کردن
trailed
U
بدنبال حرکت کردن
trail
U
بدنبال حرکت کردن
spiral
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
sailings
U
با نازوعشوه حرکت کردن
darted
U
بسرعت حرکت کردن
spiralling
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry
U
بعجله حرکت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com