Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
get about
U
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
issuant
U
منتشر کننده منتشر شونده
sequela
U
بیماری ناشی از بیماری دیگر
arisen
U
برخاستن
levitates
U
برخاستن
uprise
U
برخاستن
to make a move
U
برخاستن
step up
U
برخاستن
get up
U
برخاستن
levitating
U
برخاستن
rises
U
برخاستن
arising
U
برخاستن
arises
U
برخاستن
arise
U
برخاستن
levitate
U
برخاستن
rise
U
برخاستن
levitated
U
برخاستن
get out
U
برخاستن
to stand up
U
وایستادن برخاستن
to keep late hours
U
دیر برخاستن
to get off
U
برخاستن ازروی
uprise
U
از خواب برخاستن
up
U
برخاستن بالارفتن
resurge
U
دوباره برخاستن
upping
U
برخاستن بالارفتن
upped
U
برخاستن بالارفتن
collapse
U
برخاستن روی پرتابگر
collapses
U
برخاستن روی پرتابگر
blasts
U
برخاستن از سکوی پرتاب
blast
U
برخاستن از سکوی پرتاب
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
collapsing
U
برخاستن روی پرتابگر
collapsed
U
برخاستن روی پرتابگر
rises
U
از خواب برخاستن طغیان کردن
rise
U
از خواب برخاستن طغیان کردن
takeoffs
U
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
takeoff
U
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
wet take off
U
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
broadcasts
U
منتشر
broadcast
U
منتشر
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
distributed capacity
U
فرفیت منتشر
to make a noise
U
منتشر شدن
diffuse
U
منتشر شده
incident light
U
نور منتشر
give forth
U
منتشر کردن
irradiating
U
منتشر کردن
inedited
U
منتشر نشده
get abroad
U
منتشر شدن
diffusor
U
منتشر کننده
diffusing
U
منتشر کردن
diffusing
U
منتشر شده
diffuses
U
منتشر کردن
diffuses
U
منتشر شده
spreader
U
منتشر کننده
diffused
U
منتشر کردن
diffused
U
منتشر شده
diffuse
U
منتشر کردن
put forth
U
منتشر کردن
diffuser
U
منتشر کننده
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
irradiates
U
منتشر کردن
irradiated
U
منتشر کردن
irradiate
U
منتشر کردن
circulates
U
منتشر شدن
circulated
U
منتشر شدن
circulate
U
منتشر شدن
broadcast
U
منتشر کردن
spread
U
منتشر کردن
broadcasts
U
منتشر کردن
spreads
U
منتشر کردن
design gross weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design take off weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
unissued shares
U
سهام منتشر نشده
widespread
U
شایع همه جا منتشر
circumfuse
U
باطراف منتشر کردن
widespreading
U
شایع همه جا منتشر
diffusively
U
بطور منتشر و یا مفصل
propagated error
U
اشتباه منتشر شده
pantropical
U
منتشر درنواحی گرمسیری
spread
U
منتشر کردن یا شدن
spreads
U
منتشر شدن انتشار
spreads
U
منتشر کردن یا شدن
spread
U
منتشر شدن انتشار
reported statistics
U
امارهای منتشر شده
republish
U
دوباره منتشر کردن
pantropic
U
منتشر درنواحی گرمسیری
releases
U
منتشر ساختن رهایی
released
U
منتشر ساختن رهایی
release
U
منتشر ساختن رهایی
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
posthumous
U
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
blowy
U
بسهولت باطراف منتشر شونده
the volume that preceded
U
جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
epizootic
U
منتشر شونده درمیان جانوران
diffuses
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuse
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
spread
U
[منتشر کردن مایع روی سطح]
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
the disease threatens to sprea
U
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
Green Book
U
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
gyrodyne
U
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
periodicals
U
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
This dictionary is published(printed) in three volumes.
U
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
lighted
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
epizootic
U
بیماری
illnesses
U
بیماری
disease
U
بیماری
illness
U
بیماری
pathogenic
U
بیماری زا
malady
U
بیماری
maladies
U
بیماری
virulent
<adj.>
U
بیماری زا
diseases
U
بیماری
ecl
U
طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
precedent
U
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedents
U
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
keep good hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep bad hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
nosophilia
U
بیماری خواهی
nosophobia
U
بیماری هراسی
sick bed
U
بستر بیماری
pathophobia
U
بیماری هراسی
neuropathy
U
بیماری عصب
mental disorder
U
بیماری روانی
pathognomy
U
بیماری شناسی
pick's disease
U
بیماری پیک
pick's syndrome
U
بیماری پیک
pathogenesis
U
بیماری زایی
pott's disease
U
بیماری پوت
parkinsonism
U
بیماری پارکینسون
VD
U
بیماری مقاربتی
wilson's disease
U
بیماری ویلسون
AIDS
U
بیماری ایدز
AIDS
U
بیماری سیدا
legionnaires' disease
U
بیماری لژیونرها
radiation sickness
U
بیماری برتابشی
radiation sickness
U
بیماری تابشی
VD
U
بیماری زهروی
Diagnosis.
U
تشخیص بیماری
to be down with something
U
بیماری گرفتن
to be ill with something
U
بیماری گرفتن
to have something
[a disease, an illness]
U
بیماری گرفتن
to be laid up with something
U
بیماری گرفتن
tay sach's disease
U
بیماری تی- ساکس
some kind of sickness
U
یک نوعی از بیماری
The symptoms ( of a disease) .
U
علائم بیماری
radiation sickness
U
بیماری اشعه
advantage by illness
U
بهره بیماری
epilepsy
U
بیماری صرع
rabies
U
بیماری هاری
herpes simplex
U
بیماری تب خال
psychosis
U
بیماری روانی
pestilence
U
بیماری طاعون
ailment
U
بیماری مزمن
ailments
U
بیماری مزمن
sick leave
U
استراحت بیماری
hansen's disease
U
بیماری هنسن
graves'disease
U
بیماری گریوز
encephalopathy
U
بیماری مغزی
down's disease
U
بیماری داون
catamnesis
U
تاریخچه بیماری
alzeimer's disease
U
بیماری الزایمز
venereal disease
U
بیماری مقاربتی
addison's disease
U
بیماری ادیسون
remission
U
بهبودی بیماری
love sickness
U
بیماری عشق
mental disease
U
بیماری روانی
Parkinson's disease
U
بیماری پارکینسون
insect vectors
U
حشرات بیماری زا
lumpy jaw
U
بیماری "اکتینومیکوز"
illness
U
بیماری کسالت
illnesses
U
بیماری کسالت
mental illness
U
بیماری روانی
symptomatic
U
نشانه بیماری
smallpox
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
diphtheria
[diph]
U
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
red plague
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
variola
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
pox
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
fungus
U
فونجی بیماری قارچی
maladies
U
فاسد شدگی بیماری
malady
U
فاسد شدگی بیماری
polio
U
بیماری فلج اطفال
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
hypertension
U
بیماری فشار خون
to die of an illness
U
در اثر بیماری مردن
slapped cheek syndrome
U
بیماری پنجم
[پزشکی]
fifth disease
[Erythema infectiosum]
U
بیماری پنجم
[پزشکی]
to pass a disease on
U
بیماری منتقل کردن
allopathy
U
معالجهء بیماری با اضداد ان
hemorrhoid
[American]
U
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com