Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
emancipation proclamation
U
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
inshore water
U
ابهای ساحلی
upwellings
U
ابهای بالارود
territorial waters
U
ابهای ساحلی
ground water
U
ابهای زیرزمینی
spill water
U
ابهای اضافی
surplus water
U
ابهای مازاد
surplus water
U
ابهای اضافی
table waters
U
ابهای معدنی سر سفره
overflows
U
ابهای اضافی لبریزی
lentic
U
وابسته به ابهای راکد
groundwater
U
ابهای زیر زمینی
tail drain
U
نهرچه ابهای مازاد
overflowed
U
ابهای اضافی لبریزی
overflow
U
ابهای اضافی لبریزی
high seas
U
ابهای برون مرزی
hydrology
U
بررسی ابهای سطحی
high seas
U
ابهای بین المللی
hydrogeology
U
بررسی ابهای زیرزمینی
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
water table
U
سطح ابهای زیر زمین
littoral law
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
water tables
U
سطح ابهای زیر زمین
coastel low
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
piloting
U
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
balneology
U
مبحث استحمام در ابهای گرم
hydrography
U
نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydrology
U
گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
hydro statics
U
علم شار وموازنه ابهای ساکن
salinometer
U
الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
halophile
U
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
hydrothermal
U
وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
dependent
U
متعلق
appurtenant
U
متعلق
thereof
U
متعلق به ان
thereof=of that
U
متعلق به ان
anaclitic
U
متعلق به
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
arcadian
U
متعلق به ارکاد
bridal
U
متعلق بعروس
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
chromic
U
متعلق به کرومیوم
alary
U
متعلق به بال
conventual
U
متعلق بخانقاه
hempen
U
متعلق به شاهدانه
attached
U
مربوط متعلق
hereof
U
متعلق باین
our
U
متعلق بما
therof
U
متعلق بان
adamic
U
متعلق به ادم
my
U
متعلق بمن
hypnic
U
متعلق بخواب
heraldic
U
متعلق به منادی
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
ci devant
U
متعلق بدوره سابق
It belongs to him personally.
U
متعلق بشخص اوست
oversea
U
متعلق بماوراء دریاها
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
then
U
متعلق بان زمان
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
acromial
U
متعلق بنوک شانه
non human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
alar
U
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
accipitrine
U
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
non-human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
epigraphical
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
this house belong tome
U
این خانه متعلق بمن است
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
quicquid plantatur solo , solo cedit
U
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
library
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
libraries
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
extra atmospheric
U
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
large n
U
ازادی
freedoms
U
ازادی
openness
U
ازادی
liberties
U
ازادی
liberation
U
ازادی
liberals
U
ازادی
freedom
U
ازادی
liberal
U
ازادی
liberticide
U
ازادی کش
insubjection
U
ازادی
immunity
U
ازادی
looseness
U
ازادی
enfranchisement
U
ازادی
liberty
U
ازادی
emancipation
U
ازادی
freeness
U
ازادی
releases
U
ازادی
release
U
ازادی
independence
U
ازادی
indpendence
U
ازادی
options
U
ازادی
option
U
ازادی
released
U
ازادی
manumission
U
ازادی
liberally
U
ازادی خواهانه
freedom of choice
U
ازادی انتخاب
degree of freedom
U
درجه ازادی
freedom of seas
U
ازادی دریاها
civil liberties
U
ازادی مدنی
freedom of experssion
U
ازادی بیان
toleration
U
ازادی ازادگی
probational
U
ازادی بقیدالتزام
freedom of trade
U
ازادی تجارت
freedom to choose
U
ازادی در انتخاب
freedom of belief
U
ازادی عقیده
degrees of freedom
U
درجات ازادی
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
elbow room
U
ازادی عمل
edict of emancipation
U
منشور ازادی
emancipatory
U
ازادی بخش
free will
U
ازادی اراده
free enterprise
U
ازادی اقتصادی
freedom of the press
U
ازادی نگارش
economic freedom
U
ازادی اقتصادی
relief
U
فراغت ازادی
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
catholicity
U
ازادی فکر
liberator
U
ازادی بخش
freehand
U
ازادی عمل
elbowroom
U
ازادی عمل
manumit
U
ازادی بخشیدن
manumission
U
ازادی برده
liberators
U
ازادی بخش
parole
U
ازادی مشروط
paroled
U
ازادی مشروط
laissez-faire
U
ازادی تجارت
paroles
U
ازادی مشروط
paroling
U
ازادی مشروط
probation
U
ازادی مشروط
habeas corpus
U
حکم ازادی
advantages accruning from
U
ازادی مطبوعات
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
conditional discharge
U
ازادی مشروط
freehand
U
ازادی در تصمیم
medal of freedom
U
مدال ازادی
market freedom
U
ازادی تجاری
civil liberty
U
ازادی مدنی
market freedom
U
ازادی بازار
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
liberty party
U
حزب ازادی
the champion of liberty
U
مدافع ازادی
probation
U
ازادی بقیدالتزام
liberals
U
ازادی خواه زیاد
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
liberal
U
ازادی خواه زیاد
franchises
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
free movement of capital
U
ازادی جابجایی سرمایه
declaration of indulgence
U
اعلام ازادی دینی
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
latitudes
U
ازادی عمل وسعت
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
latitude
U
ازادی عمل وسعت
franchise
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
libertarian
U
طرفدار ازادی اراده
laissez faire
U
ازادی مطلق اقتصادی
the champion of liberty
U
سنگ بسینه زن ازادی
laissez-faire
U
ازادی کسب و کار
laissez-faire
U
ازادی صادرات وواردات
liberal school
U
مکتب ازادی اقتصادی
libertarianism
U
طرفداری از ازادی فردی
libertarians
U
طرفدار ازادی اراده
liberty of conscience
U
ازادی عقیده یا فکر
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
overindulgence
U
ازادی بیش از حد دادن
probationary period
U
دوره ازادی مشروط
nurse of liberty
U
پرورشگاه یا مهد ازادی
nationalists
U
ازادی خواه واستقلال طلب
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
four freedoms
U
ازادی در نطق و بیان عقیده
jubilee
U
روز ازادی سال ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com