Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overindulgence
U
ازادی بیش از حد دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
front de liberation national
U
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
Other Matches
emancipation proclamation
U
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
freedoms
U
ازادی
large n
U
ازادی
immunity
U
ازادی
manumission
U
ازادی
independence
U
ازادی
liberation
U
ازادی
openness
U
ازادی
liberties
U
ازادی
liberticide
U
ازادی کش
freedom
U
ازادی
liberals
U
ازادی
releases
U
ازادی
released
U
ازادی
release
U
ازادی
options
U
ازادی
looseness
U
ازادی
liberty
U
ازادی
insubjection
U
ازادی
liberal
U
ازادی
option
U
ازادی
freeness
U
ازادی
indpendence
U
ازادی
emancipation
U
ازادی
enfranchisement
U
ازادی
freedom of choice
U
ازادی انتخاب
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
free enterprise
U
ازادی اقتصادی
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
liberators
U
ازادی بخش
liberator
U
ازادی بخش
liberty party
U
حزب ازادی
freedom of belief
U
ازادی عقیده
habeas corpus
U
حکم ازادی
freehand
U
ازادی در تصمیم
freehand
U
ازادی عمل
probational
U
ازادی بقیدالتزام
edict of emancipation
U
منشور ازادی
liberally
U
ازادی خواهانه
civil liberties
U
ازادی مدنی
economic freedom
U
ازادی اقتصادی
free will
U
ازادی اراده
laissez-faire
U
ازادی تجارت
degrees of freedom
U
درجات ازادی
advantages accruning from
U
ازادی مطبوعات
emancipatory
U
ازادی بخش
degree of freedom
U
درجه ازادی
elbow room
U
ازادی عمل
probation
U
ازادی مشروط
probation
U
ازادی بقیدالتزام
elbowroom
U
ازادی عمل
relief
U
فراغت ازادی
freedom of experssion
U
ازادی بیان
freedom to choose
U
ازادی در انتخاب
conditional discharge
U
ازادی مشروط
freedom of trade
U
ازادی تجارت
paroled
U
ازادی مشروط
paroles
U
ازادی مشروط
paroling
U
ازادی مشروط
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
catholicity
U
ازادی فکر
civil liberty
U
ازادی مدنی
parole
U
ازادی مشروط
market freedom
U
ازادی تجاری
toleration
U
ازادی ازادگی
the champion of liberty
U
مدافع ازادی
freedom of seas
U
ازادی دریاها
manumission
U
ازادی برده
market freedom
U
ازادی بازار
medal of freedom
U
مدال ازادی
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
freedom of the press
U
ازادی نگارش
manumit
U
ازادی بخشیدن
libertarianism
U
طرفداری از ازادی فردی
declaration of indulgence
U
اعلام ازادی دینی
liberal school
U
مکتب ازادی اقتصادی
libertarians
U
طرفدار ازادی اراده
latitude
U
ازادی عمل وسعت
franchises
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
nurse of liberty
U
پرورشگاه یا مهد ازادی
franchise
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
libertarian
U
طرفدار ازادی اراده
the champion of liberty
U
سنگ بسینه زن ازادی
latitudes
U
ازادی عمل وسعت
liberals
U
ازادی خواه زیاد
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
free movement of capital
U
ازادی جابجایی سرمایه
liberal
U
ازادی خواه زیاد
probationary period
U
دوره ازادی مشروط
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
laissez-faire
U
ازادی صادرات وواردات
liberty of conscience
U
ازادی عقیده یا فکر
laissez faire
U
ازادی مطلق اقتصادی
laissez-faire
U
ازادی کسب و کار
edict of emancipation
U
ازادی بی قید و شرط اعطا شد
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
nationalist
U
ازادی خواه واستقلال طلب
disestablishes
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
jubilee
U
روز ازادی سال ویژه
nationalists
U
ازادی خواه واستقلال طلب
disestablishing
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
nationalist
U
ملی گرا ازادی طلب
jubilees
U
روز ازادی سال ویژه
four freedoms
U
ازادی در نطق و بیان عقیده
freewheeled
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
ransoms
U
ازادی کسی یاچیزی راخریدن
ransom
U
ازادی کسی یاچیزی راخریدن
freewheels
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
nationalists
U
ملی گرا ازادی طلب
the liberal party
U
حزب یا دسته ازادی خواه
Soc
U
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
disestablish
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
scope
U
میدان دید ازادی عمل
freewheel
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
liberalism
U
اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
gold palm
U
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
manchester school
U
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
paroles
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroled
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
four freedoms
U
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
parole
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroling
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
mr. and mrs billiards
U
بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
convertibility
U
قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
necessity
U
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
resistance force
U
جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
freedom of seas
U
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
economic liberalism
U
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
liberalparty
U
حزب ازادی خواه یا ترقی خواه
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com