English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plaiting U اریب بافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knitting pin U میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
plaiting U کج بافی
matting U حصیر بافی
gnosticize U بافی کردن
meshwork U توری بافی
mythomania U افسانه بافی
negativism U منفی بافی
fabulation U افسانه بافی
confabulation U افسانه بافی
abstractionism U خیال بافی
knitting machines U ماشین کش بافی
knitting machine U ماشین کش بافی
knitting needle U میل کش بافی
hosiery U جوراب بافی
drapery U پارچه بافی
philosophism U فلسفه بافی
turn arounds U شیرازه بافی
fabrication U افسانه بافی
weft wrapping U شیرازه بافی
binding U شیرازه بافی
draperies U پارچه بافی
ropery U طناب بافی
natters U چرند بافی کردن
natter U چرند بافی کردن
envisioning U خیال بافی کردن
envision U خیال بافی کردن
envisions U خیال بافی کردن
nattering U چرند بافی کردن
nattered U چرند بافی کردن
knitting needle U میل جوراب بافی
macrame knot U گره توری بافی
strander U ماشین طناب بافی
printworks U کارخانه چیت بافی
osier U بیدمخصوص سبد بافی
politick U سیاست بافی کردن
envisioned U خیال بافی کردن
picot U حلقه زینتی توری بافی
matting U بوریا بافی پوشش حصیری
interlocking U گلیم بافی ابتداء فرش
yarn dye U نخ پارچه بافی را رنگ کردن
oblique U اریب
slant U کج اریب
slanted U کج اریب
slants U کج اریب
betwixt edge U یخ اریب
bevel U اریب
skewing U اریب
loxodrome U خط اریب
skewed U اریب
diagonal U اریب
skews U اریب
sidle U اریب
bias U اریب
biases U اریب
biased U اریب
sidles U اریب
sidled U اریب
skew U اریب
transverse U اریب
skews U اریب گذاردن
to out bias U اریب بریدن
kitty corner U مورب اریب
skewing U اریب دار
thwartwise U بطور اریب
skew throat U گلوی اریب
skew ailcron U شهپر اریب
slap pass U پاس اریب
slantingly U از راه اریب
skew weir U سرریز اریب
skew U اریب گذاردن
oblique section U مقطع اریب
skew U اریب دار
skewing U اریب گذاردن
slopewise U اریب وار
off plmb U اریب ناراست
tent stitch U کوک اریب
oblique section U برش اریب
crosscut U اریب بریدن
at an overthwart U بطور اریب
out of plumb U اریب ناراست
wryly U اریب شدن
to an overthwart U بطور اریب
betwixt edge U اریب کردن
bevel U سطح اریب
bevel U :اریب کردن
askew U چپ چپ اریب وار
sidelong U بطور اریب
wry U اریب شدن
skews U اریب دار
cant U رویه اریب
slanting U اریب سرازیر
politicized U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
broadsides U لیزخوردن اریب در سر پیچ
oblique cone U مخروط اریب [ریاضی]
biased U آنچه اریب دارد
thwartwise U بطور متقاطع اریب
cross-springer U [دنده اریب در طاق]
drop-point slating U سنگ شیروانی اریب
inclined barrel arch U [طاق گهواره ای اریب]
broadside U لیزخوردن اریب در سر پیچ
scissor junction U چهارراه کج همبر اریب
clock skew U اریب زمان سنجی
cornerways U بطور اریب مورب
slants U سطح اریب شیب
slant U سطح اریب شیب
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
cornerwise U بطور اریب مورب
deskew U اریب زدایی کردن
slanted U سطح اریب شیب
bevel sawing U اره کاری اریب
obliquely U بشکل اریب بطور مورب
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
edges U اریب وار پیش رفتن
hagioscope U [گشادگی اریب در دیوار کلیسا]
edge U اریب وار پیش رفتن
bevel U اریب وار بریدن یاتراشیدن
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
have an angle U بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
base circle U هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
crossbar U ضلع اریب مانع میله پرش با نیزه
crossbars U ضلع اریب مانع میله پرش با نیزه
twill weave U بافت ساده حصیری [که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
oblique section U مقطعی که بوسیله صفحه اریب جسم رابرش بدهد
overcasting U شیرازه بافی [جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
Elibilinde U [طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
a corduroy road U جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
boasts U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
webbing end U [قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش]
Jangle Arjuk U طرح جنگلی ارجوک [این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
over stretched wrap U نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
Nomatic rugs U قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
geometric design U طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
cord yarn U نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Khotan rug U فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com