English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terrain evaluation U ارزیابی وضع زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
terrain appreciation U ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
Other Matches
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
valuations U ارزیابی
valuation U ارزیابی
appraisal U ارزیابی
evaluations U ارزیابی
appraisals U ارزیابی
evaluation U ارزیابی
appraisement U ارزیابی
indiction U ارزیابی
it was valued at rials 000 U ارزیابی شد
assessments U ارزیابی
assessment U ارزیابی
estimating U ارزیابی
estimates U ارزیابی
attack assessment U ارزیابی تک
estimated U ارزیابی
estimate U ارزیابی
cost accounting U ارزیابی
evalution U ارزیابی
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
assesses U ارزیابی کردن
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
evaluation score U نمره ارزیابی
evaluate U ارزیابی کردن
valuation of stock U ارزیابی موجودی
formative evaluation U ارزیابی تکوینی
validation U تصدیق ارزیابی
holistic evalution U ارزیابی کلی
job evaluation U ارزیابی شغل
supplier evaluation U ارزیابی فروشنده
cost accountant U متخصص ارزیابی
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
assessed U ارزیابی کردن
assess U ارزیابی کردن
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
job costing U ارزیابی هزینه ها
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
untested <adj.> U ارزیابی نشده
revaluation U ارزیابی مجدد
explore U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
summative evaluation U ارزیابی تلخیصی
stock valuation U ارزیابی موجودی
personality assessment U ارزیابی شخصیت
project evaluation U ارزیابی طرح
inspect U ارزیابی کردن
investigate U ارزیابی کردن
look into U ارزیابی کردن
scrutinize U ارزیابی کردن
examine U ارزیابی کردن
enquire into U ارزیابی کردن
determine U ارزیابی کردن
analyse [British] U ارزیابی کردن
analyze [American] U ارزیابی کردن
assay U ارزیابی کردن
dissect [analyse] U ارزیابی کردن
study U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
bolt [examine] U ارزیابی کردن
check U ارزیابی کردن
ratable U قابل ارزیابی
rates U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
reappraisal U ارزیابی تازه
estimating U ارزیابی تخمین
reappraisals U ارزیابی تازه
estimates U ارزیابی تخمین
attack assessment U ارزیابی نتایج تک
estimated U ارزیابی تخمین
estimate U ارزیابی تخمین
surveyed U ارزیابی کردن
surveys U ارزیابی کردن
valued U ارزیابی شده
rate U ارزیابی کردن
rated U ارزیابی شده
appraised U ارزیابی کردن
appraises U ارزیابی کردن
appraising U ارزیابی کردن
make an evaluation U ارزیابی کردن
evaluating U ارزیابی کردن
evaluates U ارزیابی کردن
assessing U ارزیابی کردن
appraise U ارزیابی کردن
evaluated U ارزیابی کردن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
assess U جریمه کردن ارزیابی
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
assessed U جریمه کردن ارزیابی
aims U ارزیابی کردن شمردن
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
appreciable U قابل ارزیابی محسوس
appreciably U قابل ارزیابی محسوس
assesses U جریمه کردن ارزیابی
assessing U جریمه کردن ارزیابی
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
aimed U ارزیابی کردن شمردن
scout U ارزیابی حریف اینده
assessable U قابل ارزیابی یا تقویم
revalue U دوباره ارزیابی کردن
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
revalued U دوباره ارزیابی کردن
inappreciable U غیر قابل ارزیابی
revalues U دوباره ارزیابی کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
loss assessment U ارزیابی میزان خسارت
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
scouted U ارزیابی حریف اینده
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
scouts U ارزیابی حریف اینده
aim U ارزیابی کردن شمردن
appraisement U تقویم و ارزیابی مال
marketing audit U ارزیابی سیاستهای فروش
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
rates U سرعت ارزیابی کردن
rate U سرعت ارزیابی کردن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
control and assessment team U تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
social audit U ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
program evaluation review technique (per U روش ارزیابی و بررسی برنامه
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
trajectory scorer U وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
post implementation review U ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
system follow up U ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com