Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
valorize
U
ارزش قائل شدن برای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
valuers
U
ارزش قائل شونده
valuer
U
ارزش قائل شونده
overvalues
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
overvaluing
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
prize
U
غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized
U
غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes
U
غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing
U
غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
stand in awe of
<idiom>
U
احترام قائل شدن برای
to tread on somebody's foot
<idiom>
U
برای کسی تبعیض قائل شدن
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
euhemerize
U
اساس تاریخی قائل شدن برای
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
To set a limit to everything.
U
برای هر چیزی حدی قائل شدن
to hold somebody in esteem
U
برای کسی احترام قائل شدن
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
nonmonetarists
U
ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
warrantable
U
دارای ارزش برای شهادت
it is not worth my while
U
نمیارزد برای من ارزش ندارد
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
tellers
U
قائل
teller
U
قائل
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
disallowing
U
قائل نشدن
disallowed
U
قائل نشدن
disallow
U
قائل نشدن
discriminator
U
قائل به تبعیض
euhemerism
U
قائل شدن
ditheist
U
قائل بدوخدا
disallows
U
قائل نشدن
to d. a distinction
U
فرقی قائل شدن
make an exception
U
استثناء قائل شدن
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
forjudge
U
تبعیض قائل شدن
forejudge
U
تبعیض قائل شدن
price
U
بها قائل شدن
discriminate
U
تبعیض قائل شدن
prices
U
بها قائل شدن
discriminated
U
تبعیض قائل شدن
discriminates
U
تبعیض قائل شدن
demurring
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurs
U
استثنا قائل شدن تاخیر
segregating
U
تبعیض نژادی قائل شدن
demurred
U
استثنا قائل شدن تاخیر
deification
U
قائل به الوهیت شخص یاچیزی
dualize
U
دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
to make an exception
U
استثنا کردن یا قائل شدن
demur
U
استثنا قائل شدن تاخیر
preferentially
U
با قائل شدن حقوق امتیازی
segregates
U
تبعیض نژادی قائل شدن
externalizing
U
واقعیت خارجی قائل شدن
segregate
U
تبعیض نژادی قائل شدن
externalising
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalised
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalises
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalized
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalize
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes
U
واقعیت خارجی قائل شدن
deified
U
پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
monolater
U
قائل بچند خداو پرستنده یکی
deifies
U
پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
favoritism
U
استثناء قائل شدن نسبت بکسی
deifying
U
پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deify
U
پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
ritualize
U
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
differentiates
U
فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiate
U
فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiating
U
فرق گذاشتن فرق قائل شدن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
no par
U
بی ارزش
good for nothing
U
بی ارزش
small change
U
کم ارزش
fustian
U
بی ارزش
picayubnish
U
بی ارزش
prices
U
ارزش
brummagem
U
کم ارزش
picayune
U
بی ارزش
naught
U
بی ارزش
price
U
ارزش
avail
U
ارزش
punk
U
بی ارزش
raffish
U
بی ارزش
punks
U
بی ارزش
worthless
U
بی ارزش
rubbish
U
بی ارزش
unvalued
U
بی ارزش
valueless
U
بی ارزش
market value
U
ارزش
rewarding
U
پر ارزش
worth
U
با ارزش
low grade
U
کم ارزش
worthiness
U
ارزش
worth
U
ارزش
worm eaten
U
بی ارزش
big ticket
U
با ارزش
low level
U
کم ارزش
junky
U
بی ارزش
valuing
U
ارزش
regardant
U
با ارزش
brummagem
U
بی ارزش
shotten
U
بی ارزش
cost
U
ارزش
value
U
ارزش
treasure
U
با ارزش
values
U
ارزش
trivalency
U
سه ارزش
trivalence
U
سه ارزش
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
decrease in value
U
کاهش ارزش
capital value
U
ارزش فعلی
commercial value
U
ارزش تجارتی
call by value
U
فراخوانی با ارزش
coupling valve
U
ارزش اتصال
capital value
U
ارزش سرمایهای
disvalue
U
بی ارزش کردن
capital value
U
ارزش سرمایه
influence value
U
ارزش تاثیر
capitalized value
U
ارزش سرمایهای
diagnostic value
U
ارزش تشخیصی
cost finding
U
ارزش یابی
declared value
U
ارزش افهارشده
differential cost
U
ارزش نهایی
cost account
U
ذکر ارزش
code value
U
ارزش رمز
increase in value
U
افزایش ارزش
critical value
U
ارزش بحرانی
economic value
U
ارزش اقتصادی
valence
U
توان ارزش
calorific value
U
ارزش گرمایی
final value
U
ارزش نهایی
face value
U
ارزش اسمی
face value
U
ارزش صوری
exchange value
U
ارزش مبادله
expected value
U
ارزش منتظره
caloric value
U
ارزش گرمایی
present value
U
ارزش فعلی
end value
U
ارزش انتهایی
depreciation
U
کم ارزش شمردن
equity capital
U
ارزش ویژه
heating value
U
ارزش گرمایی
heat value
U
ارزش گرمایی
heat of combustion
U
ارزش گرمایی
gross value
U
ارزش ناخالص
call price
U
ارزش اسمی
exchange value
U
ارزش مبادلهای
salavage value
U
ارزش اسقاطی
survival value
U
ارزش بقا
junk
U
کهنه و کم ارزش
theory of value
U
نظریه ارزش
value theory
U
نظریه ارزش
threshold value
U
ارزش استانهای
wear thin
<idiom>
U
بی ارزش شدن
tinker's dam
U
چیزبی ارزش
tinker's damn
U
چیزبی ارزش
surrender value
U
ارزش بازخرید
surplus value
U
ارزش اضافی
scrap value
U
ارزش اسقاطی
salvage value
U
ارزش بازیافتنی
scale value
U
ارزش مقیاسی
store of value
U
منبع ارزش
premiums
U
اضافه ارزش
premium
U
اضافه ارزش
subjective value
U
ارزش ذهنی
capital
U
ارزش ویژه
truth value
U
ارزش درستی
undervaluation
U
کم ارزش گذاری
value date
U
تاریخ ارزش
value for money
U
ارزش پول
value in exchange
U
ارزش مبادله
value in use
U
ارزش استفاده
value in use
U
ارزش استعمال
value of assets
U
ارزش دارائی ها
value of money
U
ارزش پول
waff
U
نظر بی ارزش
value as security
U
ارزش تضمین
use by value
U
استفاده با ارزش
use value
U
ارزش استفاده
use value
U
ارزش استعمال
valorization
U
تعیین ارزش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com