Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cherishes
U
تسلی دادن
relieving
U
تسلی دادن
relieves
U
تسلی دادن
cherished
U
تسلی دادن
cherishing
U
تسلی دادن
cherish
U
تسلی دادن
relieve
U
تسلی دادن
becalmed
U
ارام کردن تسلی دادن
becalms
U
ارام کردن تسلی دادن
becalm
U
ارام کردن تسلی دادن
solace
U
ارام کردن تسلی دادن
becalming
U
ارام کردن تسلی دادن
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
solacement
U
تسلی
consolation
U
تسلی
comforting
U
مایه تسلی
comforted
U
مایه تسلی
comfort
U
مایه تسلی
comforters
U
تسلی دهنده
comforter
U
تسلی دهنده
comforts
U
مایه تسلی
disconsolate
U
تسلی ناپذیر
cheering
U
تسلی بخش
consolable
U
تسلی پذیر
consolatory
U
تسلی بخش
consolatory
U
نامه تسلی امیز
booby prize
U
جایزه تسلی بخش
inconsonlably
U
بطور تسلی نا پذیر
solace
U
مایه تسلی ارامش
booby prizes
U
جایزه تسلی بخش
inconsolably
U
تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
inconsolable
U
تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
bivouacs
U
اردوگاه
bivouacking
U
اردوگاه
cantonment
U
اردوگاه
bivouacked
U
اردوگاه
bivouac
U
اردوگاه
camped
U
اردوگاه
camps
U
اردوگاه
campound
U
اردوگاه
compound
U
اردوگاه
encampments
U
اردوگاه
camping
U
اردوگاه
compounds
U
اردوگاه
camp
U
اردوگاه
compounded
U
اردوگاه
encampment
U
اردوگاه
camped
U
اردوگاه نظامی
refugee camp
U
اردوگاه پناهندگان
picket guard
U
پاسبان اردوگاه
labor camp
U
اردوگاه کار
encamps
U
مستقرشدن در اردوگاه
camps
U
اردوگاه نظامی
encamped
U
مستقرشدن در اردوگاه
encamping
U
مستقرشدن در اردوگاه
prison camp
U
اردوگاه زندانیان
campground
U
محوطهی اردوگاه
bivouacked
U
اردوگاه موقتی
bivouacking
U
اردوگاه موقتی
bivouacs
U
اردوگاه موقتی
campoo
U
اردوگاه نظامیان
camp
U
اردوگاه نظامی
encamp
U
مستقرشدن در اردوگاه
prison camps
U
اردوگاه زندانیان
bivouac
U
اردوگاه موقتی
campgrounds
U
محوطهی اردوگاه
campgrounds
U
محل گردهمآیی در اردوگاه
concentration camps
U
اردوگاه کار اجباری
campground
U
محل گردهمآیی در اردوگاه
concentration camp
U
اردوگاه کار اجباری
Where is the location of this camp ?
U
محل این اردوگاه کجاست ؟
boot camps
U
اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
boot camp
U
اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
internment camp
U
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
quarantine
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
relaxation
U
استراحت
bye
U
استراحت
vacation
U
استراحت
breathers
U
استراحت
breather
U
استراحت
idle
U
استراحت
recumbency
U
استراحت
byes
U
استراحت
vacations
U
استراحت
idled
U
استراحت
rests
U
استراحت
rest
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
idlest
U
استراحت
yasme
U
استراحت
idles
U
استراحت
nooning
U
استراحت نیمروز
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
binnacle
U
استراحت پزشکی
unbuckle
U
استراحت کردن
lie off
U
استراحت کردن
lie up
U
استراحت کردن
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
meal break
U
استراحت ناهار
to retire to bed
U
استراحت کردن
to repose oneself
U
استراحت کردن
to rest oneself
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
repose
U
اسودگی استراحت
unbuckling
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
unbuckled
U
استراحت کردن
lie by
U
استراحت کردن
sick leave
U
استراحت بیماری
relief interval
U
استراحت متناوب
relief time
U
زمان استراحت
respite _
U
فاصله استراحت
go to rest
U
استراحت کردن
idle period
U
دوره استراحت
lie down
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کوتاه
resting potential
U
پتانسیل استراحت
rests
U
استراحت کردن
rests
U
محل استراحت
rest
U
استراحت کردن
to take one's rest
U
استراحت کردن
quiescent point
U
نقطه استراحت
rest period
U
دوره استراحت
lie down
U
استراحت کوتاه
surcease
U
پایان استراحت
rest
U
محل استراحت
quiescent current
U
جریان استراحت
rest cure
U
معالجه با استراحت
to pause
U
استراحت کردن
outstretch
U
استراحت کردن
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
ease
U
سهولت استراحت رسایی
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
eased
U
سهولت استراحت رسایی
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
eases
U
سهولت استراحت رسایی
lair
U
محل استراحت جانور
lairs
U
محل استراحت جانور
respite
U
استراحت تمدید مدت
parlor car
U
سالن استراحت قطار
rest up
U
استراحت کامل کردن
easing
U
سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
zazen
U
پایان استراحت نشسته
rests
U
تکیه گاه استراحت
rest
U
استراحت کردن بالشتک
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
rest
U
تکیه گاه استراحت
rests
U
استراحت کردن بالشتک
to rest up
U
استراحت کامل کردن
work relief
U
استراحت توام با کار
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com