Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
computed altitude
U
ارتفاع محسوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
enumerating
U
بشماراوردن محسوب داشتن
enumerates
U
بشماراوردن محسوب داشتن
enumerate
U
بشماراوردن محسوب داشتن
enumerated
U
بشماراوردن محسوب داشتن
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
mistake of law is no defence
U
اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
normal
U
هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
Hello Hbib This is our teacher Her nam is
U
فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
Farzaneh was considered an excellent teacher.
[ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.]
U
فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
mistake of fact is a good defence
U
اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
ignorance of the law is no defence
U
جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
ignorance of the face is a good defence
U
جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
writes
U
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
U
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct.
U
برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
keeping house
U
در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
exmeridian altitude
U
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
saints
U
عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
saint
U
عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
madder
U
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
moslem league
U
اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
talweg
U
خط فرضی موجوددر رود یا نهر که اگر این رود یا نهر بین دو کشورمشترک باشد خط مذکور مرزان دو محسوب خواهد شد
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
height
U
ارتفاع
depths
U
ارتفاع
depth
U
ارتفاع
x height
U
ارتفاع x
low-rise
U
کم ارتفاع
contour lines
U
خط هم ارتفاع
apothem
U
ارتفاع
low
U
کم ارتفاع کم
line height
U
ارتفاع خط
heights
U
ارتفاع
low level
U
در ارتفاع کم
apparent celestiallatitude
U
ارتفاع
sawed off
U
کم ارتفاع
altitude
U
ارتفاع
elevation
U
ارتفاع
attack altitude
U
ارتفاع تک
elevations
U
ارتفاع
altitudes
U
ارتفاع
drop altitude
U
ارتفاع پرش
discharge head
U
ارتفاع تخلیه
head pressure
U
ارتفاع فشاری
astro altitude
U
ارتفاع نجومی
effective length of strut
U
ارتفاع کمانش
effective depth
U
ارتفاع مفید
height adjustment
میزان ارتفاع
bankful
U
ارتفاع لبریزی
depth of tooth
U
ارتفاع دندانه
cam throw
U
ارتفاع منحنی
cam throw
U
ارتفاع بادامک
drop altitude
U
ارتفاع بارریزی
barometric
U
ارتفاع سنجی
critical altitude
U
ارتفاع بحرانی
critical height
U
ارتفاع بحرانی
cruising altitude
U
ارتفاع پرواز
depth of abutting gap faces
U
ارتفاع شکاف
bombing height
U
ارتفاع بمباران
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
vertical interval
U
اختلاف ارتفاع
take a sight
U
ارتفاع گرفتن
jump altitude
U
ارتفاع پرش
percolation head
U
ارتفاع نفوذ
low altitude
U
ارتفاع پایین
low cloud
U
ابرهای کم ارتفاع
suction lift
U
ارتفاع مکش
net head
U
ارتفاع موثر
observed altitude
U
ارتفاع حقیقی
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
superelevation
U
ارتفاع زیاد
pressure head
U
ارتفاع فشار
quadrat
U
ارتفاع سنج
safe altitude
U
ارتفاع امن
total suction head
U
ارتفاع کل مکشی
hypsometer
U
ارتفاع سنج
flange depth
U
ارتفاع لبه
height clearance
U
ارتفاع مجاز
height of burst
U
ارتفاع ترکش
hight of burst
U
ارتفاع ترکش
height of centers
U
ارتفاع مرکز
height of eye
U
ارتفاع راصد
height of fill
U
ارتفاع خاکریز
height of rise
U
ارتفاع ابگیر
height of rise
U
ارتفاع برجستگی
height of site
U
ارتفاع ایستگاه
height of site
U
ارتفاع پایگاه
height overall
U
ارتفاع ساختمان
high altitude
U
از ارتفاع زیاد
high altitude
U
ارتفاع زیاد
hypsometer
U
ارتفاع پیما
studding
U
ارتفاع اتاق
high jump
U
پرش ارتفاع
hauteur
U
ارتفاع غرور
headroom
U
ارتفاع ساختمان
humble
U
بدون ارتفاع
head
U
ارتفاع فشاری
humblest
U
بدون ارتفاع
altimeters
U
ارتفاع سنج
altimeter
U
ارتفاع یاب
flypast
U
پرواز در ارتفاع کم
riser
U
ارتفاع پله
altimeters
U
ارتفاع یاب
absolute altitude
U
ارتفاع مطلق
flybys
U
پرواز در ارتفاع کم
flyby
U
پرواز در ارتفاع کم
rises
U
ارتفاع پله
flypasts
U
پرواز در ارتفاع کم
altitude sickness
U
ناخوشی ارتفاع
ceiling
U
ارتفاع ابر
levels
U
سطح ارتفاع
barometers
U
ارتفاع سنج
ceilings
U
ارتفاع ابر
level
U
سطح ارتفاع
altitude
U
ارتفاع هواپیما
altitudes
U
ارتفاع هواپیما
levelled
U
سطح ارتفاع
barometer
U
ارتفاع سنج
leveled
U
سطح ارتفاع
altimeter
U
ارتفاع سنج
levelling
U
ارتفاع یابی
rise
U
ارتفاع پله
elevating mechanism
U
دستگاه حرکت ارتفاع
elevating arc
U
قطاع حرکت ارتفاع
mean high water neaps
U
متوسط ارتفاع اب دریا
mean range of the tide
U
میانگین ارتفاع کشند
minimum elevation
U
حداقل ارتفاع لوله
elavation tint
U
هاشور ارتفاع نقشه
position angle
U
زاویه ارتفاع جسم
alpine
U
واقع در ارتفاع زیاد
free board
U
ارتفاع سطح اب تا تاج سد
free board
U
عمق یا ارتفاع ازاد
form line
U
خط بین نقاط هم ارتفاع
flight level
U
سطح ارتفاع پرواز
altitude
U
ارتفاع از سطح دریا
high jumper
U
پرنده پرش ارتفاع
hoverting
U
حفظ ارتفاع پرواز
altitudes
U
ارتفاع از سطح دریا
elevating mechanism
U
دستگاه حرکت در ارتفاع
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
altitude datum
U
ارتفاع از سطح دریا
height adjustment foot
پایه تنظیم ارتفاع
cap height
U
ارتفاع حروف بزرگ
condenser height adjustment
تنظیم انقباض ارتفاع
ceilometer
U
ارتفاع سنج ابر
zenith distance
U
ارتفاع راس القدم
zenith distance
U
فاصله ارتفاع نافر
optimum height
U
ارتفاع حداکثرقابل استفاده
very high
U
ارتفاع خیلی بالا
height adjustment scale
پایه تنظیم ارتفاع
height adjustment screw
پیچ تنظیم ارتفاع
altitude intercept
U
رهگیری در ارتفاع بالا
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
angle of elevation
U
زاویه ارتفاع لوله
barometric altitude
U
ارتفاع بارومتری هواپیما
calculated altitude
U
ارتفاع تنظیم شده
calculated altitude
U
ارتفاع محاسبه شده
head
U
ارتفاع ریزش سر رولور سر
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج فشاری
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
dicing photography
U
عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
negative altitude
U
ارتفاع غلط است
altimeter setting
U
تنظیم ارتفاع سنج
drawdown
U
ارتفاع افت اب در چاه
computed altitude
U
ارتفاع حساب شده
spot elevation
U
ارتفاع تعیین شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com