English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fusionist U هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
development policy U سیاست توسعه
anti development policy U سیاست ضد توسعه
martial U وابسته به ارتش نظامی
inward looking development policies U سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhance U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
characteristics of underdeveloping U مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
in service U درخدمت ارتش در ارتش
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
enthusiasts U هواخواه
enthusiast U هواخواه
philhellene U هواخواه
adherents U هواخواه
adherent U هواخواه
aficionado U هواخواه
protagonists U هواخواه
protagonist U هواخواه
philhellenic U هواخواه
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
stand for U هواخواه بودن
disciples U پیرو هواخواه
disciple U پیرو هواخواه
zealous U باغیرت هواخواه
parliamentary U هواخواه مجلس
francophil U هواخواه فرانسه
francophile U هواخواه فرانسه
partizan etc U هواخواه حامی
devotee U زاهد هواخواه
devotees U زاهد هواخواه
phihellenic U هواخواه یونانیان
outreach U توسعه یافتن توسعه
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
notionalist U هواخواه استدلال نظری
compatriots U هم وطن هم میهن هواخواه
compatriot U هم وطن هم میهن هواخواه
unionists U هواخواه اتحاد و یگانگی
unionist U هواخواه اتحاد و یگانگی
adhered U وفادار ماندن هواخواه بودن
adhere U وفادار ماندن هواخواه بودن
adhering U وفادار ماندن هواخواه بودن
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
legitimism U هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
pentecostal [pentecostalist] U هواخواه عید پنجاهه [دین]
collectivist U هواخواه سیستم اقتصادی مشترک
country party U حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
adequateness U وفادار ماندن هواخواه بودن
adheres U وفادار ماندن هواخواه بودن
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
suffragist U هواخواه دادن حق رای یا حق انتخاب به نسوان
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
herodian U یهودی ای که هواخواه هیرودیس وطرفدارسلطنت اودریهودیه
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
reunionist U کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
skeptic U شک گرای
unitarian U توحید گرای
doctrinaire U ایین گرای
supremacists U برتری گرای
ultramodernist U فرانو گرای
true azimuth U گرای حقیقی
impressionists U برداشت گرای
structuralist U ساخت گرای
escapist U گریز گرای
egalitarian U تساوی گرای
supremacist U برتری گرای
structuralists U ساخت گرای
capitalists U سرمایه گرای
capitalist U سرمایه گرای
impressionist U برداشت گرای
escapists U گریز گرای
centralist U مرکز گرای
centralists U مرکز گرای
theocentric U خدا گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
sectarian U فرقه گرای
unitary U توحید گرای
individualists U فرد گرای
individualist U فرد گرای
realistically U راستین گرای
realistically U تحقق گرای
realistic U تحقق گرای
lipophilic U چربی گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
realists U راستین گرای
incalescent U گرما گرای
realistic U راستین گرای
heliotrope U افتاب گرای
back azimuth method U گرای وارونه
communalist U اشتراکی گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
compass direction U گرای مغناطیسی
dermotropic U پوست گرای
evolutionist U فرگشت گرای
grid azimuth U گرای شبکه
nudist U برهنگی گرای
grid bearing U گرای شبکه
halophile U ابشور گرای
realists U تحقق گرای
realist U راستین گرای
progressivist U پیشرفت گرای
relative bearing U گرای نسبی
ruralist U روستا گرای
saprophytic U پوده گرای
segregationist U جدایی گرای
separatist U جدا گرای
solipsist U نفس گرای
socialists U جامعه گرای
socialist U جامعه گرای
feudal U تیول گرای
pragmatist U مصلحت گرای
pneumotropic U ریه گرای
photophilic U نور گرای
realist U تحقق گرای
materialists U ماده گرای
materialist U ماده گرای
militarists U جنگ گرای
militarist U جنگ گرای
extroverts U برون گرای
extrovert U برون گرای
meliorist U بهبود گرای
oxyphil U اسید گرای
oxyphile U اسید گرای
theist U یزدان گرای
nationalist U ملت گرای
equalitarian U تساوی گرای
nationalists U ملت گرای
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
visionary U الهامی رویا گرای
visionaries U الهامی رویا گرای
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
closing azimuth error U اشتباه گرای بستن پیمایش
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
azimuth angle U زاویه گرای نجومی هواپیما
azimuth U گرای نجومی راس القدم
imperialistic U استعمار گرای بهره جویانه
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
quixotic U ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
field army U ارتش
armies U ارتش
army U ارتش
majoring U سرگرد ارتش
regular army U ارتش دائمی
constables U افسر ارتش
regular U ارتش کادر
militarism U ارتش سالاری
regular army U ارتش منظم
general issue U ملزومات ارتش
standing army U ارتش منظم
irregulars U ارتش نامنظم
the losses of the army U تلفات ارتش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com