English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irregulars U ارتش نامنظم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service U درخدمت ارتش در ارتش
irregular U نامنظم
aperiodic U نامنظم
infrequent <adj.> U نامنظم
sporadic <adj.> U نامنظم
out of kelter U نامنظم
acrostic U نامنظم
haywire U نامنظم
unconventional U نامنظم
randomly U نامنظم
erratic U نامنظم
random U نامنظم
skew polygon U کثیرالاضلاع نامنظم
irregular polymer U بسپار نامنظم
disorderly U نامنظم مختل
by fits and starts <idiom> U به طور نامنظم
random test U ازمایش نامنظم
statistic copolymer U همبسپار نامنظم
erratic block U بلوک نامنظم
jerky U نامنظم رونده
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
sporadic group U گروه نامنظم [ریاضی]
random wound U سیم پیچ نامنظم
flares U باشعله نامنظم سوختن
flare U باشعله نامنظم سوختن
cross grained U دارای رگههای نامنظم
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
poorly graded U دانه بندی نامنظم
flare U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
buffet U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffets U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
cyclopean U [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
army U ارتش
field army U ارتش
armies U ارتش
field army U ارتش رزمی
field army U ارتش صحرایی
women's army corps U ارتش زنان
general issue U ملزومات ارتش
general staff U ستاد ارتش
state guard U ارتش ایالتی
the red army U ارتش سرخ
the rank and file U توده ارتش
the losses of the army U تلفات ارتش
the a of the army U پیشرفت ارتش
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
standing army U ارتش منظم
standing army U ارتش دائمی
regular army U ارتش دائمی
regular army U ارتش منظم
army group U گروه ارتش
active duty U ارتش کادر
army stores U فروشگاه ارتش
army corps U سپاههای ارتش
military U جنگی ارتش
militarism U ارتش سالاری
constables U افسر ارتش
constable U افسر ارتش
pentagon U ارتش امریکا
army artillery U توپخانه ارتش
army commander U فرمانده ارتش
active army U ارتش کادر
pentagons U ارتش امریکا
serviceman U عضو ارتش
standing U ارتش ثابت
regulars U ارتش کادر
major U سرگرد ارتش
combined arms army U ارتش مرکب
majored U سرگرد ارتش
regular U ارتش کادر
majoring U سرگرد ارتش
servicemen U عضو ارتش
fracto stratus U ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
rifleman U تفنگ دار [ارتش]
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
USA U ارتش ایالات متحده
yeomanry U ارتش داوطلب از زارعین
women's army corps U قسمت زنان ارتش
regular army U ارتش کادر ثابت
vivandiere U اغذیه فروش ارتش
martial U وابسته به ارتش نظامی
the main army U بخش عمده ارتش
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
regiments U گردان در ارتش انگلیس
regiment U گردان در ارتش انگلیس
field grade U افسر ارشد ارتش
armies U ارتش نیروی زمینی
army U ارتش نیروی زمینی
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
brass hats U افسر ارشد ارتش
army service area U منطقه عقب ارتش
army beta test U ازمون بتای ارتش
quartermaster general U رئیس کل کارپردازی ارتش
punitive article U قوانین جزایی ارتش
army general staff U ستاد عمومی ارتش
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
military justice U قوانین جزایی ارتش
jcs U رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
to fall out U معاف کردن [ارتش]
brass hat U افسر ارشد ارتش
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
general officer U امرای ارتش امیران
general issue U تدارکات عمومی ارتش
army troops U یکانهای رده ارتش
standing army U ارتش کادر ثابت
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
army alpha test U ازمون الفای ارتش
foreignlegion U سرباز داوطلب در ارتش
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
defence [British E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defense [American E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
staffs U چوب پرچم ستاد ارتش
staffed U چوب پرچم ستاد ارتش
combat helmet U کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
pole position U آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
candidate U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
reenlistment U دوباره در ارتش استخدام شدن
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
countermarch U تغییر جهت حرکت ارتش
MI5 U بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6 U بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
fusilier U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
fusileer U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription U داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device U ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
general U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
american defense service medal U نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
generals U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
commissariats U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
commissariat U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
war footing U حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
demoratize U بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency U شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com