English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asynchronous U ناهمزمان
asynchronous admittance U گذرایی ناهمزمان
asynchronous impedance U ناگذرایی ناهمزمان
asynchronous motor U موتور ناهمزمان
asynchronous reactance U راکتانس ناهمزمان
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
universal U transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
correspondency U ارتباط
ligature U خط ارتباط
correspondences U ارتباط
correspondence U ارتباط
intercommunication U ارتباط
hookup U ارتباط
enchainment U ارتباط
coherency U ارتباط
concernment U ارتباط
relationships U ارتباط
liaison U ارتباط
connexions U ارتباط
liaisons U ارتباط
connection U ارتباط
link U ارتباط
relationship U ارتباط
coherence U ارتباط
rapport U ارتباط
communicating U ارتباط
communication U ارتباط
relation U ارتباط
correlation U ارتباط
tie-in U وسیله ارتباط
background communication U ارتباط پس زمینه
communication theory U نظریه ارتباط
tie-ins U ارتباط دادن
tie-ins U وسیله ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
communicability U قابلیت ارتباط
communicability U ارتباط پذیری
attachment plug U دوشاخه ارتباط
correlation U ارتباط داشتن
communicate U ارتباط گرفتن
communicated U ارتباط گرفتن
communicates U ارتباط گرفتن
intercom U ارتباط داخلی
intercoms U ارتباط داخلی
agency of communications U منبع ارتباط
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
association coefficient U ضریب ارتباط
log out U قطع ارتباط
bond U ارتباط چسب
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
communicable U قابل ارتباط
connexion U ارتباط اتصال
subcontrariety U ارتباط قیاسی
signal communications U ارتباط و مخابرات
selective signalling U ارتباط مخصوص
relevancy U ربط ارتباط
relational U ارتباط شرح
put through U ارتباط پیداکردن
one sided communication U ارتباط یکسویه
mitwelt U ارتباط با همنوع
synchronous communication U ارتباط همزمان
telecommunication U ارتباط دوربرد
telephone communication U ارتباط تلفنی
wire communication U ارتباط با سیم
visual communication U ارتباط بصری
trunk line cable U کابل ارتباط
mass communication U ارتباط جمعی
logout U قطع ارتباط
disjointedness U عدم ارتباط
disconnection U قطع ارتباط
disconnectedly U بدون ارتباط
disaffiliation U عدم ارتباط
direct relationship U ارتباط مستقیم
data communication U ارتباط داده ها
data communication U ارتباط دادهای
cryptocommunication U ارتباط رمز
extraneity U عدم ارتباط
extraneousness U عدم ارتباط
intercommunication U ارتباط داخلی
login U قطع ارتباط
logging off U قطع ارتباط
logging in U برقراری ارتباط
log on U برقراری ارتباط
log off U قطع ارتباط
log in U برقراری ارتباط
inverse relationship U ارتباط معکوس
intercommunion U ارتباط مشترک
conversational interaction U ارتباط محاورهای
tie-in U ارتباط دادن
wire U ارتباط باسیم
wires U ارتباط باسیم
communication U ارتباط و مخابرات
telecommunications U ارتباط از دور
communications U ارتباط و مخابرات
juxtaposition U ارتباط اجباری
connects U ارتباط رخها
relevance U ربط ارتباط
inaccessible U ارتباط ناپذیر
association U پیوند ارتباط
associations U پیوند ارتباط
connect U ارتباط رخها
telecommunications U ارتباط تلگرافی
tie in U وسیله ارتباط
tie in U ارتباط دادن
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
communicate ارتباط برقرار کردن
mass media U وسایل ارتباط جمعی
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
tele communication U ارتباط دور برد
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
interlocks U بهم ارتباط داشتن
interlocking U بهم ارتباط داشتن
interlocked U بهم ارتباط داشتن
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
interlock U بهم ارتباط داشتن
disconnecting U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
background U فعالیت ارتباط دادهای
disconnect U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
liaise U ارتباط پیدا کردن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
linkage U اتصال وسیله ارتباط
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
linkages U اتصال وسیله ارتباط
correlation U ارتباط همبسته کردن
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
synesis U ارتباط مفاهیم ربط معانی
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
interactive U که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection U ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
primary U خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
scheduled circuits U خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
dialogue U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
intercom U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
dialogues U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
tropospheric scatter U سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
pull up U اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
intercoms U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
dialog U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suites U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
circuits U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
decouple U جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
circuit U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
interactive U ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
signing on U فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
cyberspace U دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
intercommunication system U سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
map U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
database U شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
databases U شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
maps U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
fcc U شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
human computer U امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
LLC U EEEI استاندارد بیان پروتکل ارسال در سطح ارتباط داده
HMI's U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com