Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pla
U
ارایه منطقی برنامه پذیر
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
fpla
U
Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
pla
U
ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
logic array
U
ارایه منطقی
logic programming
U
برنامه نویسی منطقی
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
subschema
U
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
implies
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
api
U
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
arrays
U
ارایه
array
U
ارایه
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
arrays
U
ارایش ارایه
two dimensional array
U
ارایه دو بعدی
three dimentional array
U
ارایه سه بعدی
array declaration
U
اعلان ارایه
storage array
U
ارایه انباره
array processor
U
پردازشگر ارایه
array
U
ارایش ارایه
one dimensional array
U
ارایه یک بعدی
linear array
U
ارایه خطی
array index number
U
عدد شاخص ارایه
indexed array
U
ارایه شاخص دار
subscribted array
U
ارایه زیرنویس دار
source
U
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented
U
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
memory controller gate array
U
ارایه درگاه کنترل حافظه
video graphics array
U
ارایه نگاره سازی بصری
vga
U
ارایه نگاره سازی بصری
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
new-
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule
U
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
job
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
multicolor graphics aray
U
ارایه نگاره سازی چند رنگ
dynamic data exchange
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
planning
<adj.>
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
programmed
U
برنامه ریزی شده
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
develop
U
برنامه ریزی و تولید
program
U
برنامه ریزی کردن
national planning
U
برنامه ریزی ملی
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
programs
U
برنامه ریزی کردن
develops
U
برنامه ریزی و تولید
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
schedule
U
برنامه ریزی کردن
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
plans
U
برنامه ریزی کردن
ex ante
U
برنامه ریزی شده
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
plan
U
برنامه ریزی کردن
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
timing
U
برنامه ریزی زمانی
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
production planning
U
برنامه ریزی تولید
planning system
U
نظام برنامه ریزی
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
modular
U
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
programmable memory
U
حافظه برنامه پذیر
programmable function key
U
کلید برنامه پذیر
preemptive multitasking
U
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electronically programmable
U
برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates.
U
مطالب ارایه شده او
[مرد]
در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com