Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
will therapy
U
اراده درمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abuleia
U
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia
U
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
therapeutic
U
درمانی
hydropathic
U
اب درمانی
hydrotherapy
U
اب درمانی
remedial
U
درمانی
physiotherapy
U
تن درمانی
physical therapy
U
تن درمانی
behavior therapy
U
رفتار درمانی
thermotherapy
U
حرارت درمانی
art therapy
U
هنر درمانی
therapeutic impasse
U
بن بست درمانی
relaxation therapy
U
ارمش درمانی
group therapy
U
گروه درمانی
chemotherapy
U
شیمی درمانی
psychotherapy
U
روان درمانی
speech therapy
U
گفتار درمانی
logopedics
U
گفتار درمانی
convulsive therapy
U
تشنج درمانی
therapeutic community
U
اجتماع درمانی
semantic therapy
U
معنا درمانی
religious therapy
U
دین درمانی
recreation therapy
U
سرگرمی درمانی
kinesiotherapy
U
جنبش درمانی
milieu therapy
U
محیط درمانی
therapeutic millieu
U
محیط درمانی
music therapy
U
موسیقی درمانی
narcotherapy
U
تخدیر درمانی
physical therapy
U
ورزش درمانی
play therapy
U
بازی درمانی
insight therapy
U
بینش درمانی
immunotherapy
U
ایمن درمانی
hydropath establishment
U
بنگاه اب درمانی
role therapy
U
نقش درمانی
electrotherapy
U
برق درمانی
family therapy
U
خانواده درمانی
gestalt therapy
U
گشتالت درمانی
hydrotherapeutic
U
بنگاه اب درمانی
hydropathist
U
متخصص اب درمانی
hypnotherapy
U
هیپنوتیسم درمانی
reality therapy
U
واقعیت درمانی
radiotherapy
U
پرتو درمانی
homoeopathy
[British]
U
همسان درمانی
homeopathy
U
همسان درمانی
curative
U
دارای خاصیت درمانی
balneology
U
علم استحمام درمانی
ambulatory psychotherapy
U
روان درمانی سر پایی
cerebral electrotherapy
U
برق درمانی مغزی
psychagogy
U
روان درمانی رهنمودی
nondirective psychotherapy
U
روان درمانی بی رهنمود
reconstructive psychotherapy
U
روان درمانی بازساختی
directive psychotherapy
U
روان درمانی رهنمودی
direct psychotherapy
U
روان درمانی رهنمودی
hospitalization
U
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
brief psychotherapy
U
روان درمانی کوتاه مدت
will
U
اراده
intention
U
اراده
passive
U
بی اراده
weak-kneed
U
بی اراده
on the impluse of the moment
U
بی اراده
passives
U
بی اراده
resolution
U
اراده
resolutions
U
اراده
animus
U
اراده
infirm of purpose
U
بی اراده
intentions
U
اراده
determination
U
اراده
weak kneed
U
بی اراده
nisus
U
اراده
volition
U
اراده
aimless
U
بی اراده
wills
U
اراده
will-power
U
اراده
purposeful
U
با اراده
thy will
U
اراده ات
volitionally
U
با اراده
willed
U
اراده
thy will
U
اراده تو
voluntariness
U
اراده
abulic
U
بی اراده
willable
U
قابل اراده
social will
U
اراده اجتماعی
volitionary
U
وابسته به اراده
will-power
U
قدرت اراده
steely look
U
نگاه با اراده
An iron wI'll.
U
اراده آهنین
self will
U
اراده شخصی
abulic
U
فاقد اراده
voluntarism
U
اراده گرایی
wills
U
اراده کردن
involuntarily
U
بدون اراده
willed
U
اراده کردن
will
U
اراده کردن
free will
U
اراده ازاد
free will
U
ازادی اراده
voluntarily
U
از روی اراده
it is our pleasure to
U
اراده ما اینست که
volition
U
از روی اراده
automaton
U
ادم بی اراده
dysbulia
U
اختلال اراده
driftless
U
بی مرام بی اراده
automatons
U
ادم بی اراده
triage
U
سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
To have a strong wI'll.
U
اراده قوی داشتن
of one's own volition
U
از روی اراده خود
The will of the nation
[people]
اراده ملت
[مردم]
He is strong-wI'lled.
U
آدم با اراده ای است
libertarians
U
طرفدار ازادی اراده
what is your will?
U
اراده شما چیست
libertarian
U
طرفدار ازادی اراده
will of iron
<idiom>
U
اراده آهنین داشتن
real will
U
نظریه اراده واقعی
animals
U
مربوط به روح وجان یا اراده
animal
U
مربوط به روح وجان یا اراده
He hasnt a mind of his own.
U
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
abulomania
U
دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
will temprament tests
U
ازمونهای اراده- خلق وخوی
willpower
U
تصمیم جدی نیروی اراده
self surrender
U
واگذاری خود تسلیم به اراده
It depends on your decison.
U
بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
spermatorrhoea
U
خروج منی بدون اراده احتلام
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
jelly bean
U
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
automatize
U
کسی را بی اراده الت دست کردن
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
downy's will temperament test
U
ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
impulsively
U
با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
voluntarism
U
فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts
U
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
necessity
U
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com