English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
bone U خواستن درخواست کردن
bones U خواستن درخواست کردن
boned U خواستن درخواست کردن
boning U خواستن درخواست کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
call to order U به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
bids U امر کردن دعوت کردن
bid U امر کردن دعوت کردن
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
net authentication U اعلام معرف در شبکه
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
profess U ادعا کردن
lay claim to U ادعا کردن
acclaiming U ادعا کردن
to put in for U ادعا کردن
contends U ادعا کردن
contend U ادعا کردن
assert U ادعا کردن
asserted U ادعا کردن
asserting U ادعا کردن
asserts U ادعا کردن
contended U ادعا کردن
acclaimed U ادعا کردن
acclaims U ادعا کردن
acclaim U ادعا کردن
professing U ادعا کردن
professes U ادعا کردن
beg U استدعا کردن درخواست کردن
requesting U تقاضا کردن درخواست کردن
requested U تقاضا کردن درخواست کردن
begs U استدعا کردن درخواست کردن
request U تقاضا کردن درخواست کردن
applies U صدق کردن درخواست کردن
requests U تقاضا کردن درخواست کردن
begged U استدعا کردن درخواست کردن
cry off U تقاضا کردن درخواست کردن
applying U صدق کردن درخواست کردن
apply U صدق کردن درخواست کردن
petition U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioned U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitions U دادخواهی کردن درخواست کردن
asks U دعوت کردن
convocate U دعوت کردن
asking U دعوت کردن
ask U دعوت کردن
asked U دعوت کردن
to call in U دعوت کردن
invites U دعوت کردن
invited U دعوت کردن
to invite [to] U دعوت کردن [به]
invite U دعوت کردن
traverse U عبور کردن قطع کردن
traversing U عبور کردن قطع کردن
traversed U عبور کردن قطع کردن
range U عبور کردن مسطح کردن
traverses U عبور کردن قطع کردن
ranged U عبور کردن مسطح کردن
ranges U عبور کردن مسطح کردن
pretend to U دعوی یا ادعا کردن
re claim U مجددا ادعا کردن
call someone's bluff <idiom> U ثابت کردن ادعا
profess U ادعا یا افهار کردن
professing U ادعا یا افهار کردن
have it <idiom> U گفتن ،ادعا کردن
professes U ادعا یا افهار کردن
to proffer an invitation U رسما دعوت کردن
claimed U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
waiver U صرف نظر کردن از ادعا
claiming U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim U مدعی به مطالبات ادعا کردن
bluser out U با لاف گزاف ادعا کردن
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
invite to tender U دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
to fling down the gauntlet U بجنگ تن بتن دعوت کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). U باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to throw down the glove U بجنگ تن بتن دعوت کردن
begs U خواستن گدایی کردن
beg U خواستن گدایی کردن
begged U خواستن گدایی کردن
invocate U خواستن استمداد کردن از
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] U رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
treat someone <idiom> U پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to bechon to a person to come U اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
authenticator U اعلام کننده نشانی
adduse U احضار کردن بگواهی خواستن
to offer an excuse U پوزش خواستن عذرخواهی کردن
invoke U طلب کردن بالتماس خواستن
invoked U طلب کردن بالتماس خواستن
invoking U طلب کردن بالتماس خواستن
invokes U طلب کردن بالتماس خواستن
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
authentication system U سیستم تعیین و اعلام نشانی
fire fighting U اتش نشانی کردن
to call to account U بازخواست یامواخذه کردن از حساب خواستن از
promulgates U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
implores U درخواست کردن از
entreated U درخواست کردن
supplicate U درخواست کردن
soliciting U درخواست کردن
applies U درخواست کردن
implore U درخواست کردن از
implored U درخواست کردن از
imploring U درخواست کردن از
entreat U درخواست کردن
plead with U درخواست کردن
solicits U درخواست کردن
prayed U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
demands U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
solicited U درخواست کردن
to make an application [to apply] U درخواست کردن
solicit U درخواست کردن
speak for <idiom> U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
apply U درخواست کردن
applying U درخواست کردن
pray U درخواست کردن
demand U درخواست کردن
demanded U درخواست کردن
prays U درخواست کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
impeach U اعلام جرم کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com