English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discontinued U ادامه ندادن
discontinue U ادامه ندادن
discontinues U ادامه ندادن
discontinuing U ادامه ندادن
wrestling match U مسابقه کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
pancratium U مسابقه کشتی و مشت زنی
retire U کناررفتن از دور مسابقه کشتی
retires U کناررفتن از دور مسابقه کشتی
approached U دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
approaches U دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
approach U دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
freestyle U مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
declaring U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declare U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
to keep it up U شل ندادن
to keep at arms length <idiom> U رو ندادن
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
forbid U اجازه ندادن
to let slid U اهمیت ندادن به
retain U از دست ندادن
retained U از دست ندادن
playdown U اهمیت ندادن
retaining U از دست ندادن
retains U از دست ندادن
to w one's consent U رضایت ندادن
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait. U دم به تله ندادن
to make light of U اهمیت ندادن
to set at d. U اهمیت ندادن
forbids U اجازه ندادن
to take time by the forelock U را ازدست ندادن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
hold-out <idiom> U باموقعیت وفق ندادن
underact U درست انجام ندادن
absconded U دررفتن رونشان ندادن
stops U انجام ندادن عملی
absconds U دررفتن رونشان ندادن
wink at <idiom> U اجازه دخالت ندادن
stopping U انجام ندادن عملی
stop U انجام ندادن عملی
stopped U انجام ندادن عملی
absconding U دررفتن رونشان ندادن
miscarrying U نتیجه ندادن عقیم ماندن
buggered U قطعا کاریرا انجام ندادن
to make noyhing of U ناچیز شمردن اهمیت ندادن
We don't do things by halves. U کاری را ناقص انجام ندادن
The best advice is, not to give any <idiom> U بهترین اندرز ندادن آن است
miscarries U نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry U نتیجه ندادن عقیم ماندن
will not hear of <idiom> U رسیدگی ویا اجازه ندادن
chicken out <idiom> U از ترس کاری را انجام ندادن
We don't do things by half-measures. U کاری را ناقص انجام ندادن
underdogs U فرصت برد به حریف ندادن
We don't do things halfway. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U کاری را ناقص انجام ندادن
underdog U فرصت برد به حریف ندادن
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to be ill towardsany thing U روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
(not) move a muscle <idiom> U حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shut out U راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
underplays U نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplaying U نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplayed U نقش خود رابخوبی انجام ندادن
to put somebody in a backwater U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
underplay U نقش خود رابخوبی انجام ندادن
cut (someone) off <idiom> U اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to shunt somebody aside U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
lock out U درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
blanking U نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
to stand in one's light U جلو روشنائی کسی را گرفتن مجال ترقی بکسی ندادن
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
continuance U ادامه
resumption U ادامه
continuation U ادامه
going on U ادامه
continuation line U خط ادامه
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
furthers U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
continuation card U کارت ادامه
continuant U ادامه دهنده
hold on U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
discontinuation U عدم ادامه
discontinuance U عدم ادامه
continues U ادامه دادن
duration U مدت ادامه
go along <idiom> U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
continuative U ادامه دهنده
keep up <idiom> U ادامه دادن
continue statement U حکم ادامه
reopen U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
further U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
for a continuance U برای ادامه
to carry on U ادامه دادن
over run U ادامه به کاردادن
run on U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
to run on U ادامه داشتن
keep on U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
continuable U قابل ادامه
to follow U ادامه دادن
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
go head U ادامه بدهید بفرماید
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
continuator U ادامه دهنده مستمر
continuation U عمل ادامه دادن
live on U بزندگی ادامه دادن
contd U مخفف ادامه یافته
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
dwell at U اتش را ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
dash U مسیری را ادامه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com