Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
depaartment of accounts
U
اداره محاسبات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spreadsheet
U
1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
spreadsheets
U
1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
celestial precomputation
U
محاسبات پیش بینی شده نجومی محاسبات نجومی
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
calculations
U
محاسبات
computations
U
محاسبات
computation
U
محاسبات
calculation
U
محاسبات
discrepancy
U
ناجوری محاسبات
computing center
U
مرکز محاسبات
financial tribunal
U
دیوان محاسبات
line shape calculations
U
محاسبات شکل خط
personal computing
U
محاسبات شخصی
number
U
انجام محاسبات سریع
machine shop
U
کارگاه محاسبات ماشینی
numbers
U
انجام محاسبات سریع
central
U
واحد محاسبات و منط ق
azimuth adjustment slide rule
U
خط کش محاسبات تنظیم گرا
structural analysis
U
محاسبات طرح ساختمانی
structural design
U
طرح و محاسبات ساختمانی
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
floating point calculation
U
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
numbers
U
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
number
U
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
basis
U
نقط ه یا شمارهای که محاسبات شروع شده اند
computing
U
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
protect
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protecting
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protects
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
fortran
U
یک زبان سطح بالابرای انجام محاسبات ریاضی علمی و مهندسی
headquarters
U
اداره کل اداره مرکزی
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
plotting board
U
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
personnel
U
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
design strength
U
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
design take off weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design gross weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design landing weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
design stress resultant
U
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
noisy mode
U
سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nsfnet
U
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
bureaus
U
اداره
cutchery
U
اداره
service
U
اداره
cutcherry
U
اداره
operation
U
اداره
helm
U
اداره
bureau
U
اداره
prefecture
U
اداره
workplace
U
اداره
managements
U
اداره
management
U
اداره
helms
U
اداره
maladmidistration
U
سو اداره
departments
U
اداره
offices
U
اداره
department
U
اداره
office
U
اداره
handling
U
اداره
directorates
U
اداره
serviced
U
اداره
workplaces
U
اداره
directorate
U
اداره
gestion
U
اداره
financial agency
U
اداره دارایی
finance office
U
اداره دارایی
financial agency
U
اداره مالیه
head office
U
اداره مرکزی
gerent
U
اداره کننده
department of trusteeship
U
اداره قیمومت
government house
U
اداره حکومتی
full command
U
اداره کامل
gestion
U
اداره کردن
dipartment of publications
U
اداره مطبوعات
financial a
U
اداره مالیه
dipartment of publications
U
اداره نگارش
department of trusteeship
U
اداره سرپرستی
audit departmant
U
اداره حسابرسی
audit departmant
U
اداره ممیزی
aminister
U
اداره کردن
administration of estate
U
اداره ترکه
misconduct
U
سوء اداره
departments
U
بخش اداره
department
U
بخش اداره
headquarters
U
اداره کل شهربانی
officiating
U
اداره کردن
officiates
U
اداره کردن
officiated
U
اداره کردن
officiate
U
اداره کردن
administers
U
:اداره کردن
audit office
U
اداره حسابرسی
bureaus of census
U
اداره امار
department of publications
U
اداره انطباعات
department of publications
U
اداره نگارش
deparment of trusteeship
U
اداره سرپرستی
deparment of trusteeship
U
اداره قیمومت
customs house
U
اداره گمرک
customhouse
U
اداره گمرک
administrant
U
اداره کننده
custom house
U
اداره گمرک
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
the d. poliee
U
اداره اگاهی
criminal i. department
U
اداره اگاهی
security
U
اداره امنیت
claimant agency
U
اداره کارپردازی
bureaus of census
U
اداره سرشماری
administering
U
:اداره کردن
household art
U
فن اداره خانه
manage
U
اداره کردن
Department of labor
[American English]
U
اداره کار
security service
U
اداره امنیت
security force
U
اداره امنیت
maintain
U
اداره کردن
medical department
U
اداره بهداری
ministration
U
اداره خدمت
misgovern
U
بد اداره کردن
misgovernment
U
سوء اداره
office manager
U
رئیس اداره
paperless office
U
اداره بی کاغذ
penology
U
اداره زندان
police headquarters
U
اداره کل شهربانی
management system
U
سیستم اداره
manageability
U
قابلیت اداره
intelligence department
U
اداره اطلاعات
intelligence service
U
اداره اطلاعات
labor service
U
اداره کار
labour office
U
اداره کارگزینی
labouroffice
U
اداره کارگزینی
legal department
U
اداره حقوقی
maladminister
U
بد اداره کردن
maladministration
U
سوء اداره
porotocol department
U
اداره تشریفات
prefecture
U
اداره ریاست
government office
U
اداره دولتی
the relevant office
U
اداره مسیول
Near our office .
U
نزدیک اداره ما
wieldy
U
اداره شدنی
proconsulate
U
سمت یا اداره
public health pepartment
U
اداره بهداری
record office
U
اداره بایگانی کل
service bureau
U
اداره خدماتی
steerage
U
اداره تربیت
the police headquaters
U
اداره کل شهربانی
tobacco department
U
اداره دخانیات
weather bureau
U
اداره هواشناسی
india office
U
اداره امورهندوستان
registry offices
U
اداره ثبت
strategy
U
فن اداره جنگ
runs
U
اداره کردن
run
U
اداره کردن
mishandling
U
بد اداره کردن
mishandles
U
بد اداره کردن
mishandled
U
بد اداره کردن
mishandle
U
بد اداره کردن
manage
U
اداره کردن
manages
U
اداره کردن
strategies
U
فن اداره جنگ
customs
U
اداره گمرک
policed
U
اداره شهربانی
police
U
اداره شهربانی
consulates
U
اداره کنسولی
consulate
U
اداره کنسولی
helm
U
اداره کردن
helms
U
اداره کردن
rule
U
اداره کردن
operate
U
اداره کردن
operated
U
اداره کردن
operates
U
اداره کردن
managing
U
اداره کردن
housekeeping
U
اداره منزل
stage-manage
U
اداره کردن
stage manage
U
اداره کردن
mismanage
U
بد اداره کردن
mismanaged
U
بد اداره کردن
mismanages
U
بد اداره کردن
mismanaging
U
بد اداره کردن
misrule
U
سوء اداره
misruled
U
سوء اداره
misrules
U
سوء اداره
stage-managed
U
اداره کردن
stage-manages
U
اداره کردن
stage-managing
U
اداره کردن
wields
U
اداره کردن
wielding
U
اداره کردن
conduct
U
اداره کردن
wielded
U
اداره کردن
conducted
U
اداره کردن
wield
U
اداره کردن
conducting
U
اداره کردن
conducts
U
اداره کردن
misruling
U
سوء اداره
administered
U
:اداره کردن
director
U
اداره کننده
directors
U
اداره کننده
play
U
اداره مسابقه
administrations
U
اداره کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com