Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
criminal i. department
U
اداره اگاهی
the d. poliee
U
اداره اگاهی
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Scotland
U
اداره اگاهی در لندن
Other Matches
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters
U
اداره کل اداره مرکزی
personnel
U
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
cogency
U
اگاهی
intimations
U
اگاهی
acquaintances
U
اگاهی
information
U
اگاهی
intelligence
U
اگاهی
mindfulness
U
اگاهی
conscious mind
U
حس اگاهی
conizance
U
اگاهی
monition
U
اگاهی
advertisements
U
اگاهی
informational
U
اگاهی
consciousness
U
اگاهی
perceptions
U
اگاهی
perception
U
اگاهی
notice
U
اگاهی
noticed
U
اگاهی
ideas
U
اگاهی
awareness
U
اگاهی
i.e.
U
اگاهی
appreciation
[awareness]
U
حس اگاهی
inkling
U
اگاهی
consciousness
U
حس اگاهی
knowledge
U
اگاهی
awareness
U
حس اگاهی
idea
U
اگاهی
notices
U
اگاهی
intimation
U
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
U
حس اگاهی
noticing
U
اگاهی
apprise
U
اگاهی دادن
awakened
U
اگاهی یافته
knowledge engineer
U
مهندسی اگاهی
apprising
U
اگاهی دادن
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
apprises
U
اگاهی دادن
advertisers
U
اگاهی دهنده
advertiser
U
اگاهی دهنده
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
information theory
U
نظریه اگاهی
informatory
U
اگاهی بخش
letter of a
U
اگاهی نامه
transinformation
U
اگاهی متقابل
informs
U
اگاهی دادن
notified
U
اگاهی دادن
notifying
U
اگاهی دادن
notify
U
اگاهی دادن
precognition
U
پیش اگاهی
informing
U
اگاهی دادن
inform
U
اگاهی دادن
meta knowledge
U
اگاهی غیرنمادین
to give to understand
U
اگاهی دادن
to give the alarm
U
اگاهی دادن
to give notice
U
اگاهی دادن
prescience
U
اگاهی از پیش
to give intelligence
U
اگاهی دادن
to come to know
U
اگاهی یافتن
learns
U
اگاهی یافتن
the infinitive mood
U
مصدر اگاهی
learn
U
اگاهی یافتن
notifies
U
اگاهی دادن
group consciousness
U
اگاهی گروهی
augury
U
پیش اگاهی
auguries
U
پیش اگاهی
monitor
U
اگاهی دهنده
monitored
U
اگاهی دهنده
monitors
U
اگاهی دهنده
coconscious
U
اگاهی ثانوی
cognizance
U
شناسایی اگاهی
informant
U
اگاهی دهنده
conversancy
U
اگاهی کامل
class consciousness
U
اگاهی طبقهای
foreknowledge
U
اگاهی از پیش
informants
U
اگاهی دهنده
knowlege representation
U
نمایش اگاهی
conversance
U
اگاهی کامل
coconsciousness
U
اگاهی ثانوی
foredknowlege
U
اگاهی از پیش
forebedement
U
اگاهی از پیش
dopes
U
اگاهی داروی مخدر
foretold
U
از پیش اگاهی داد
alarms
U
: هشدار اگاهی از خطر
immediacy
U
اگاهی حضور ذهن
alarmingly
U
: هشدار اگاهی از خطر
foretell
U
ازپیش اگاهی دادن
sensibleness
U
عملی بودن اگاهی
dope
U
اگاهی داروی مخدر
alarum
U
: هشدار اگاهی از خطر
foretells
U
ازپیش اگاهی دادن
foretelling
U
ازپیش اگاهی دادن
science
U
علم طبیعی اگاهی
sciences
U
علم طبیعی اگاهی
alarmed
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarm
U
: هشدار اگاهی از خطر
you are advised that
U
به شما اگاهی میدهد
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
for your information
U
برای اگاهی شما
foreknow
U
از غیب اگاهی داشتن
we are informed by him that
U
محترما` اگاهی میدهد که
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
to keep the track of something
U
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
monitory
U
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
self awareness
U
اگاهی از خود خویشتن شناسی
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
to obtaini. on anything
U
درباره چیزی اگاهی یافتن
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
forecasted
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents
U
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
intelligently
U
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasts
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
agents provocateurs
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders
U
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.
U
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message
U
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
maladmidistration
U
سو اداره
cutchery
U
اداره
department
U
اداره
gestion
U
اداره
offices
U
اداره
cutcherry
U
اداره
office
U
اداره
handling
U
اداره
departments
U
اداره
directorates
U
اداره
bureau
U
اداره
directorate
U
اداره
bureaus
U
اداره
workplace
U
اداره
workplaces
U
اداره
helms
U
اداره
helm
U
اداره
operation
U
اداره
management
U
اداره
service
U
اداره
serviced
U
اداره
prefecture
U
اداره
managements
U
اداره
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs
U
اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
depaartment of accounts
U
اداره محاسبات
custom house
U
اداره گمرک
customhouse
U
اداره گمرک
customs house
U
اداره گمرک
finance office
U
اداره دارایی
administrant
U
اداره کننده
maintain
U
اداره کردن
manage
U
اداره کردن
department
U
بخش اداره
misconduct
U
سوء اداره
administration of estate
U
اداره ترکه
aminister
U
اداره کردن
claimant agency
U
اداره کارپردازی
bureaus of census
U
اداره سرشماری
bureaus of census
U
اداره امار
audit office
U
اداره حسابرسی
audit departmant
U
اداره حسابرسی
audit departmant
U
اداره ممیزی
departments
U
بخش اداره
porotocol department
U
اداره تشریفات
management system
U
سیستم اداره
manageability
U
قابلیت اداره
maladministration
U
سوء اداره
maladminister
U
بد اداره کردن
weather bureau
U
اداره هواشناسی
wieldy
U
اداره شدنی
legal department
U
اداره حقوقی
labouroffice
U
اداره کارگزینی
labour office
U
اداره کارگزینی
labor service
U
اداره کار
Near our office .
U
نزدیک اداره ما
intelligence service
U
اداره اطلاعات
medical department
U
اداره بهداری
tobacco department
U
اداره دخانیات
prefecture
U
اداره ریاست
police headquarters
U
اداره کل شهربانی
proconsulate
U
سمت یا اداره
penology
U
اداره زندان
paperless office
U
اداره بی کاغذ
office manager
U
رئیس اداره
public health pepartment
U
اداره بهداری
record office
U
اداره بایگانی کل
misgovernment
U
سوء اداره
misgovern
U
بد اداره کردن
ministration
U
اداره خدمت
service bureau
U
اداره خدماتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com