Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intelligence department
U
ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bureaus
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
bureau
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
survey
U
جمع اوری اطلاعات
surveys
U
جمع اوری اطلاعات
surveyed
U
جمع اوری اطلاعات
intelligence collection
U
جمع اوری اطلاعات
intelligence collection
U
طرح جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information bureau
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
compilation
U
جمع اوری اطلاعات به صورت نوشته
target information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
compilations
U
جمع اوری اطلاعات به صورت نوشته
interviewed
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
acoustical intelligence
U
اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی
interviewing
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interview
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviews
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
target dossiers
U
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
interdepartmental
U
بین ادارهای
office of the future
U
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
bureau
U
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است
bureaus
U
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است
proteranthy
U
گل اوری قبل از برگ اوری
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage
U
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
bureau
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attributes
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
radar correlation
U
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card
U
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
bureaus
U
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau
U
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
automatic data processing
U
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols
U
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
defense system aquisition
U
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing
U
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
role
U
وفیفه
devoir
U
وفیفه
offices
U
وفیفه
function
U
وفیفه
that is your duty and not mine
U
نه وفیفه من
assignment
U
وفیفه
roles
U
وفیفه
office
U
وفیفه
task
U
وفیفه
taskwork
U
وفیفه
activity
U
وفیفه
activities
U
وفیفه
inofficious
U
بی وفیفه
sorb
U
وفیفه
obligations
U
وفیفه
responsibilities
U
وفیفه
service
U
وفیفه
serviced
U
وفیفه
responsibility
U
وفیفه
work
U
وفیفه
worked
U
وفیفه
pension
U
وفیفه
pensions
U
وفیفه
duty
U
وفیفه
obligation
U
وفیفه
functioned
U
وفیفه
assignments
U
وفیفه
functions
U
وفیفه
tasks
U
وفیفه
irresponsible
U
وفیفه نشناس
obligor
U
مشمول وفیفه
obstriction
U
قرارداد وفیفه
religious duty
U
فرض وفیفه
annuitant
U
وفیفه خور
compulsory service
U
خدمت وفیفه
staff duty
U
وفیفه ستادی
laspe from duty
U
ترک وفیفه
beneficiary
U
وفیفه خوار
fealty
U
وفیفه شناسی
sense of duty
U
حس وفیفه شناسی
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
breach of duty
U
ترک وفیفه
dutifulness
U
وفیفه شناسی
loyal
U
وفیفه شناس
functions
U
وفیفه داشتن
propositional function
U
وفیفه حسی
burden of proof
U
وفیفه اثبات
naval conscript
U
ناوی وفیفه
reserve officer
U
افسر وفیفه
fealties
U
وفیفه شناسی
seaman recruit
U
ناوی وفیفه
neurility
U
وفیفه اعصاب
drafts
U
سرباز وفیفه
drafted
U
سرباز وفیفه
draft
U
سرباز وفیفه
lapse from duty
U
ترک وفیفه
conscription
U
نظام وفیفه
functionery
U
وفیفه دار
military service
U
نظام وفیفه
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
draftees
U
سربازان وفیفه
conscripts
U
سرباز وفیفه
duty-bound
U
حینانجام وفیفه
irresponsibility
U
وفیفه نشناسی
dereliction of duty
U
ترک وفیفه
dereliction of duty
U
وفیفه نشناسی
functioned
U
وفیفه داشتن
functional
U
وفیفه دار
functionally
U
ازلحاظ وفیفه
loyalty
U
وفیفه شناسی
loyalties
U
وفیفه شناسی
conscript
U
سرباز وفیفه
incumbency
U
وفیفه لزوم
conscripted
U
سرباز وفیفه
conscripting
U
سرباز وفیفه
service
U
نظام وفیفه
serviced
U
نظام وفیفه
conscientious
U
وفیفه شناس
stipendiaries
U
وفیفه خوار
task management
U
مدیریت وفیفه
tasks
U
امرمهم وفیفه
undutiful
U
وفیفه نشناس
task
U
امرمهم وفیفه
stipendiary
U
وفیفه خوار
the d. of duty
U
انجام وفیفه
dutiful
U
وفیفه شناس
beneficiaries
U
وفیفه خوار
feal
U
وفیفه شناس
offices
U
کار وفیفه
function
U
وفیفه داشتن
inofficious
U
وفیفه نشناس
the d. of duty
U
ادای وفیفه
office
U
کار وفیفه
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
neglect of duty
U
غفلت در انجام وفیفه
harness
U
حین انجام وفیفه
i deed it my duty to
U
وفیفه خود می دانم که
to perform one's duty
U
انجام وفیفه کردن
observantly
U
از روی وفیفه شناسی
constableship
U
وفیفه یا رتبه پلیس
functionate
U
انجام وفیفه کردن
barrel
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
functional unit
U
واحد وفیفه مند
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
functional character
U
دخشه وفیفه بندی
feasance
U
انجام وفیفه کردن
function
U
وفیفه عمل کردن
harnessed
U
حین انجام وفیفه
leal
U
وفیفه شناس حقشناس
function code
U
رمز وفیفه نما
liable to military service
U
مشمول خدمت وفیفه
key assignments
U
وفیفه دهی کلیدها
duteous
U
وفیفه شناس مطیع
line of duty
U
نحوه انجام وفیفه
functional design
U
طرح وفیفه مندی
barrels
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
harnessing
U
حین انجام وفیفه
functioned
U
وفیفه عمل کردن
conscription law
U
قانون نظام وفیفه
functions
U
وفیفه عمل کردن
task control block
U
بلاک کنترل وفیفه
voluntaryist
U
مخالف نظام وفیفه
bounden duty
U
وفیفه واجب یا لازم
while on duty
U
حین انجام وفیفه
ready for duty
U
اماده انجام وفیفه
military service
U
خدمت نظام وفیفه
that is your duty and not mine
U
این وفیفه شماست
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
functional
U
تابعی وفیفه مندی
supererogation
U
افراط در انجام وفیفه
rivalry
U
هم اوری
rivalries
U
هم اوری
competitions
U
هم اوری
competition
U
هم اوری
reproduction
U
هم اوری
supplementation
U
پس اوری
supplementation
U
هم اوری
reproductions
U
هم اوری
pensioner
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
foreground task
U
کار یا وفیفه پیش زمینه
to be in d.
U
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
pensioners
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
duty to god
U
وفیفه شخص نسبت به خدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com