English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
premonitory U اخطار کننده
signaller U اخطار کننده
warner U اخطار کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
premonitor U از پیش اخطار کننده
Other Matches
monition U اخطار
penalties U اخطار
penalty U اخطار
notices U اخطار
bidding U اخطار
noticed U اخطار
prenotion U اخطار
warning line U خط اخطار
noticing U اخطار
warning U اخطار
warnings U اخطار
talking-to U اخطار
signaled U اخطار
signal U اخطار
premonition U اخطار
tip-offs U اخطار
talking to U اخطار
yello card U اخطار
notification U اخطار
tip-off U اخطار
tip off U اخطار
premonitions U اخطار
caveats U اخطار
signalled U اخطار
notice U اخطار
caveat U اخطار
cautioned U اخطار توجه
cautioning U اخطار کردن به
cautioning U اخطار توجه
caveat emptor U اخطار به خریدار
forewarning U اخطار قبلی
cautioned U اخطار کردن به
caution U اخطار توجه
caution U اخطار کردن به
cite U اخطار کردن
cited U اخطار کردن
cites U اخطار کردن
citing U اخطار کردن
admonishment U اخطار تنبیه
caveat subscriptor U اخطار به عضو
caveat subscriptor U اخطار به مشترک
points of order U اخطار نظامنامهای
warned U اخطار کردن به
penalties U پنالتی اخطار
until further notice U تا اخطار ثانوی
till further notice U تا اخطار ثانوی
warn U اخطار کردن به
cautions U اخطار توجه
cautions U اخطار کردن به
cognizance U اخطار قانونی
warns U اخطار کردن به
caveat venditor U اخطار به فروشنده
previse U اخطار کردن
cognizance U اخطار رسمی
point of order U اخطار نظامنامهای
warning sign U علامت اخطار
penalty U پنالتی اخطار
notified U اخطار کردن به
notifies U اخطار کردن به
notify U اخطار کردن به
notifying U اخطار کردن به
premonition U اخطار قبلی
misfeasance U اخطار کردن
premonitions U اخطار قبلی
notifiable U اخطار کردنی
denunciations U اخطار تهدیدامیز
denunciation U اخطار تهدیدامیز
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
notify someone U به کسی اخطار کردن
issue a warning U اخطار صادر کردن
bleeping U ایجاد صدای اخطار
premonitory U متضمن اخطار قبلی
short notice U اخطار کوتاه مدت
bleeps U ایجاد صدای اخطار
forewarn U ازپیش اخطار کردن
bleeped U ایجاد صدای اخطار
alarum U اخطار شیپور حاضرباش
monitorial U مبصر اخطار امیز
alarm U اعلان خطر اخطار
He took no heed of my warning. U به اخطار من توجهی نکرد
alarmed U اعلان خطر اخطار
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
alarmingly U اعلان خطر اخطار
at his call U بر حسب اخطار یا احضار او
forewarned U ازپیش اخطار کردن
serve notice on U اخطار کتبی دادن به
bleep U ایجاد صدای اخطار
forewarns U ازپیش اخطار کردن
alarms U اعلان خطر اخطار
bleep U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping U صدای اخطار قابل شنیدن
to serve notice on a person U رسما بکسی اخطار کردن
give two months notice U دو ماه پیشتر اخطار دادن
bleeps U صدای اخطار قابل شنیدن
monitory U وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
beep U صدای اخطار قابل شنیدن
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
beeped U صدای اخطار قابل شنیدن
beeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeps U صدای اخطار قابل شنیدن
alerts U وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alerted U وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alert U وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
stuck beacon U ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
alarmed U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
alarms U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarmingly U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarm U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
false U اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
indicator U نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
alert U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerts U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
light strike U اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com